شباهتهای یوسف زهرا با یوسف کنعانی(قسمت4)
«إن الله تعالی هو الذی خلق الاجسام … أمّا الائمه _ علیهم السلام _ فإنهم یسألون الله تعالی فیخلق و یسألونه فیرزق إیجاباً لمسئلتهم و إعظاماً لحقهم»؛[۱]
«إن الله تعالی هو الذی خلق الاجسام … أمّا الائمه _ علیهم السلام _ فإنهم یسألون الله تعالی فیخلق و یسألونه فیرزق إیجاباً لمسئلتهم و إعظاماً لحقهم»؛[۱]
یکی از آنان گفت: یوسف را نکشید. اگر می خواهید کاری انجام دهید، او در نهان گاه چاه بیفکنید تا قافله هایی، او را برگیرند (و با خود به مکان دوری ببرند).
با این حال، برادران، یوسف را فراموش کرده بودند و چون یعقوب، از یوسف یاد می کرد، وی را سرزنش می کردند:«قالوا تالله تفتؤا تذکر یوسف حتی تکون حرضاً او تکون من الهالکین»؛[۳]گفتند: به خدا سوگند! تو آن قدر از یوسف یاد می کنی که ممکن است بیمار شوی یا هلاک گردی.«و لما فصلت العیر قال أبوهم انی لأجد ریح یوسف لولا أن تفندون قالوا تالله إنک لفی ضلالک القدیم»؛[۴]هنگامی که کاروان (از سرزمین مصر) بیرون آمد، پدرشان (یعقوب) گفت: اگر مرا به نادانی و کم خردی، متهم نکنید، (باید بگویم که) بوی یوسف را احساس می کنم. گفتند: به خدا سوگند! تو در همان گمراهی پیشین ات هستی.در مسأله غیبت یوسف زهرا _ علیه السلام _ نیز برخی که از هدایت الهی برخوردارند، پیوسته با امید به فضل خداوندی، ظهور او را انتظار می کشند و هرگز از رحمت الهی نا امید نمی شوند. در دعای عصر غیبت که از ناحیه مقدسه رسیده است، چنین می خوانیم:«… ولا تنسنا ذکره و انتظاره و الایمان به قوه الیقین فی ظهوره و الدعاء له و الصلاه علیه»؛[۵](خدایا) یاد او، انتظارش، ایمان به او، باور شدید به ظهور او، دعا برای او و توجه به او را در ما به فراموشی مسپار!در مقابل، گروهی دیگر که خداوند بر دل هایشان قفل زده است و از درک حقایق ناتوان اند، امیدی به آمدنش ندارند. حتی گاهی وجودش را انکار می کنند.امام صادق _ علیه السلام _ به زراره فرمود:«یا زراره و هو المنتظر و هو الذی یشک الناس فی ولادته منهم من یقول مات أبوه فلا خلف له … و منهم من یقول ماولد …»؛[۶]ای زراره! او (حضرت مهدی «عج») کسی است که آمدنش را انتظار می کشند. اوست که مردم در تولدش شک می کنند. برخی می گویند: پدرش از دنیا رفت و فرزندی نداشت … و برخی می گویند: هنوز به دنیا نیامده است … .
مقدمه گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی چون نیک بدیدم، به حقیقت، به از آنی
یکی از ویژگی های روانی آدمی این است که هماره در رویارویی با امر تازه و بدیع، حالت دفاعی به خود می گیرد و کمتر به پذیرش آن گردن می نهد. این امر به ویژه آن گاه تشدید می شود که پدیده جدید حالت رمزگونه داشته باشد و اعتقاد به آن، زمینه ساز تحولی بنیادین در باورها، اندیشه، منش و روش زندگی او شود. برعکس. در برابر موضوعی که پیشینه داشته یا در زمان های پیش، یک یا چند بار رخ داده است، مقاومت چندانی از خود نشان نمی دهد و به سادگی، آن را می پذیرد.
یکی از شیوه های چیره شدن بر این وضعیت، عادی جلوه دادن آن مسأله است. یعنی تبیین این نکته که موضوع مورد نظر، مسبوق به سابقه بوده و برای دیگران نیز رخ داده است. قرآن کریم نیز همین شیوه را به کار گرفته است. در صدر اسلام، روزه، حکمی جدید و همراه با اندکی مشقت می نمود؛ زیرا روزه دار می بایست از بسیاری از امور مباح چشم بپوشد و از ارتکاب آنها خودداری کند. شاید برخی از مسلمانان در برابر چنین حکم بی سابقه ای، واکنش نشان می دادند و آن را به سختی می پذیرفتند. از این رو، قرآن کریم، ابتدا مسلمانان را از نظر روانی برای پذیرش آن آماده می کند. خداوند متعال می فرماید:«یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم»...