
شايد بتوان «نُه دي» را آزمون نهايي نظريه امام (ره) در خصوص انقلاب اسلامي دانست، انقلابي كه با اتكاي به مردم پيروز شد و به پيش رفت و مردمي كه با پشتيبان وليفقيه از راه امام دست نكشيدهاند.
پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي در ويژهنامه نهدي خود مطلبي را با عنوان «نُه دي، آزمون نهايي نظريه امام(ع)» منتشر كرده در ذيل ميآيد:
* دهه شصت
يكي از اتهامات گروهكهاي چپگرا به نهضت امام خميني (ره)، سازش با آمريكا بود. علت اين ادعا هم آن بود كه شرط لازم پيروزي انقلابها را قيام مسلحانه ميپنداشتند و پيروزي مردمي انقلاب بدون اتكا به گروههاي مسلح را غيرممكن ميدانستند. اما پيروزي انقلاب تنها به اتكاي قدرت مردم بدون وابستگي به ابرقدرتها و حتي بدون وابستگي به گروهكهاي مسلح، درستي نظريه امام را - پيروزي با مشاركت عمومي مردم- اثبات كرد.
اما در حالي كه كمترين از دو سال از پيروزي انقلاب اسلامي گذشته بود، گروهكها بر شيطنتهاي خود افزودند و با آغاز غائلههاي خياباني سعي بر آسيب رساندن به انقلاب نوپاي اسلامي را داشتند. از مهمترين اين سلسله حوادث، غائله 14 اسفندماه 1359 در دانشگاه تهران است. رأس اين فتنه - كه با هماهنگي سازمان منافقين و نيروهاي وابسته به بنيصدر، موسوم به دفتر هماهنگي مردمي رئيسجمهوري شكل گرفت- شخص بنيصدر بود كه به عنوان سخنران مراسم و از پشت تريبون اغتشاش را هماهنگ ميكرد.
در اين مراسم شعارهاي بسيار تندي عليه نهادهاي انقلابي و اشخاص مورد وثوق امام خصوصاً شهيد مظلوم دكتر بهشتي سر داده شد و بنيصدر نه تنها نسبت به اين توهينها حساسيتي نشان نداد، بلكه شخصاً اقدام به توهين كرد و علناً دستور حمله و مضروب كردن مردم را از پشت بلندگو صادر كرد. بنيصدر از اين نقطه زماني در تقابل مستقيم با نظام اسلامي قرار گرفت و به همراه ديگر گروههاي ضدانقلاب، مدام بر لزوم مقاومت، ايستادگي و تسليم نشدن، تشويق صريح و جدي براي اعتراضات خياباني، استقامت نمودن و... مينمود.
اگرچه بنيصدر انساني خودشيفته و تماميتخواه بود، اما اينك كه پس از سه دهه به آن روزها مينگريم، به خوبي آشكار است كه بسياري از اقدامات او تحت تاثير القائات نزديكانش بوده است. در حالي كه فرماندهان سپاه براي ديدار با رييسجمهور وقت كه فرمانده كل قوا نيز بوده است؛ مدتها در انتظار ميماندند، مسعود رجوي، اشرف دهقاني، موسي خياباني و سران فدائيان خلق به راحتي و بارها در منزل به ملاقات بنيصدر رفته و ساعتها با او به گفتوگو مي پرداختند. حتي او روابط نزديكي با رهبران غائله كردستان برقرار كرده بود. جالب آنكه ردپاي جاسوسهايي همچون محمدرضا سعادتي، عضو ارشد سازمان منافقين در حال انتقال اطلاعات به سرويس اطلاعاتي شوروي و عباس اميرانتظام، دوست قديمي بنيصدر در حال جاسوسي براي آمريكا با اسناد غيرقابل انكار شناسايي، دستگير و محاكمه شده بودند.
در اين ميان امام (ره) با صبر و تدبير سعي در فرو نشاندن فتنه و جلوگيري از ريزش نيروهايي داشتند كه فريب نفاق اين گروهكها را خوردهاند. به دستور امام (ره) هيئت سه نفرهاي تشكيل ميشود و جمعبنديهاي متقني انجام ميگيرد. اما درست پس از هر تدبير امام كه منجر به آرام شدن نسبي فضاي جامعه ميگشت، منافقين مانع از ثبات آرامش ميگشتند. به عنوان نمونه، درست در روزهايي كه با تلاش ياران امام (ره) رنگ و بوي آرامش به فضاي سياسي كشور بازگشته بود، بني صدر در يك مصاحبه راديوتلويزيوني و مطبوعاتي با شركت خبرنگاران خارجي و داخلي كه در مطبوعات تاريخ 1360.02.05 منعكس شد، بار ديگر به تحريك افكار عمومي پرداخت و امام (ره) را به ديكتاتوري متهم نمود: "ممكن نيست شما بتوانيد جامعه را در بيخبري نگهداريد و جامعه بيخبر بتواند پاسدار موجوديت خويش و انقلاب خود و جامعه رو به رشد باشد... همه بايد بايستيم و استقامت كنيم... دو نوع سازماندهي سياسي داريم. نوعي از آن بر توانايي رهبري و سفت و سخت بودن سازمان تكيه دارند كه به قول فرنگيها توتاليتر يا خودكامه و قيم... نوع دوم كه من طرفدار آن هستم نظم را با زور سازگار نميبيند، سازمان را هم با زور سازگار نميبيند و بر اين عقيده است كه رهبري، سازمان و نظم بايد در سطح خود مردم، براي نگهداشتن مردم در صحنه بماند... "