شوخ طبعی پیامبر


خرما با هسته!
نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. هسته خرماهایش را یواشکی 
می گذاشت جلوی علی. بعد از مدتی گفت:...


ادامه نوشته

ا گرنمی آمدم




هنوز بسم الله را تمام نکرده بود که صدای ناله عجیبی همه

را متعجب کرد. به سرعت از مسجد بیرون دوید. مردم هم به دنبالش. بیرون

که رسیدند، دیدند...

 

ادامه نوشته