هنگام ولادت امام مهدی(عج)
حکیمه خاتون تعریف می کند که چون هنگام موعود رسید در نرجس همسر امام حسن عسکری اضطرابی مشاهده کردم، پس او را در بر گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. حضرت امام حسن عسکری صدا زدند که سوره انا انزلناه را بر او بخوان. پس چون شروع کردم به خواندن سوره انا انزلناه، شنیدم که آن طفل در شکم مادر آیات را با من می خواند و بر من سلام می کند، من ترسیدم، پس امام حسن عسکری فرمودند که تعجب نکن که از قدرت حق تعالی است که طفلان ما را به حکمت گویا می گرداند و ما را در بزرگی، حجت خود در زمین قرار داده است. وقتی کلام حضرت امام حسن عسکری تمام شد نرجس از دیده ی من غائب شد. گویا پرده ای میان من و او حائل گردید. پس فریاد کنان دویدم به سوی امام حسن عسکری، حضرت فرمود برگرد ای عمه که او را در جای خود خواهی یافت. چون برگشتم پرده گشوده شد و در نرجس نوری مشاهده کردم که دیده ی مرا خیره کرد و حضرت صاحب را دیدم که رو به قبله به سجده افتاده و انگشت سبابه را به آسمان بلند کرده و می گوید: اَشهَد اًن لااِله الا الله وَحَدَهُ لا شَریکَ لَه و اَنَّ جَدّی رَسولُ الله وَ اَنَّ اَبی امیر المؤمنین وَصیُّ رَسولُ الله. پس یکایک امامان را شمرد تا به خودش رسید و فرمود اَللهُمَّ اَنجِز لی وَعدی وَ اَتمِم لی اَمری وثبِّت وَ طائی وَ املَاء الاَرضَ بی عَدلاً وَ قِسطاً یعنی خداوندا به وعده ی نصرت که به من فرموده ای وفا کن و امر خلافت و امامت مرا تمام کن و استیلا و انتقام مرا از دشمنان ثابت گردان و پرکن زمین را به سبب من از عدل و داد. 
منبع: منتهی الآمال