امام زمان که را خیلی دوست داشت؟؟!!

 
سید‌مهدی طباطبایی بروجردی ملقب به «بحرالعلوم» کسی است که امام زمان(عج) را ملاقات و به لطف عنایات حضرت، مقام ایشان در مسجد سهله را تعیین کرد. همچنین محل قبور مختار، حضرت صالح و هود را مشخص کرد.

جلوه نور

محمد مهدی ، فرزند سید مرتضی طباطبایی بروجردی ، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام در یک خانواده روحانی وپرهیزگار، در شب جمعه از ماه شوال ۱۱۵ ق ./ ۱۱۱۳ ش . در شهر کربلای معلی پا به عرصه هستی نهاد. شبی که سید به دنیا آمد پدر وی در عالم خواب دیدکه امام رضا علیه السلام دستور دادند((محمد بن اسماعیلبن بزیع(از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جوادعلیه السلام) شمعی برفراز بام سید مرتضی منظور خود اوست بر افروزد. وقتی محمدبن اسماعیل آن شمع را روشن کرد نوری از آن شمع به آسمان بالا رفت که نهایت نداشت. )پدر از آن رویای راستین بیدار می شود و همزمان خبر مولود تازه رسیده را به او می دهند.

در محضر اساتید

او از دوران کودکی در دامن پر مهر و محبت مادر پاکدامنش و در پرتوتوجهات پدر بزرگوارش سید مرتضی به آداب و اخلاق اسلامی خو گرفت ورفته رفته رشد یافت . پس از گذراندن دوره های علوم مقدماتی و سطح فقه و اصول، درآغاز بلوغ به درس خارج که از سوی پدرش تدریس می شد راه یافت و پس از پنج سال درس وبحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نایل آمد.

سید محمد مهدی همچنین در محضر اساتید بنام حوزه کربلا و نجف اشرف شرکت جست و از  فرهیختگان بنامی چون، محمد باقر وحید بهبهانی ، شیخ یوسف بحرانی ،محمد تقی دورقی نجفی  و مهدی فتونی نباطی عاملی درس آموخت.

وحید بهبهانی در اواخر عمر خویش مردم را درمسائل و فتواهای احتیاطی به سوی سید محمد مهدی راهنمایی می کرد و او را مجتهدی جامع الشرایط می دانست.

سید در سال ۱۱۸۶ ق . به قصد زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام و دیدار با علمای بزرگ ایران وارد مشهد مقدس شد و در مدت اقامتش شش ‍ یا هفت ساله خود در آن شهر، علاوه بر دیدارهای علمی با مردم و مباحثات با علما، در درس استاد میرزا مهدی اصفهانی خراسانی  شرکت کرد و فلسفه ، عقاید و کلام را از آن مرد بزرگ آموخت و بر اندوخته علمی خویش افزود...

...به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

هنگام ولادت امام مهدی(عج)

هنگام ولادت امام مهدی(عج)
حکیمه خاتون تعریف می کند که چون هنگام موعود رسید در نرجس همسر امام حسن عسکری اضطرابی مشاهده کردم، پس او را در بر گرفتم و نام الهی را بر او خواندم. حضرت امام حسن عسکری صدا زدند که سوره انا انزلناه را بر او بخوان. پس چون شروع کردم به خواندن سوره انا انزلناه، شنیدم که آن طفل در شکم مادر آیات را با من می خواند و بر من سلام می کند، من ترسیدم، پس امام حسن عسکری فرمودند که تعجب نکن که از قدرت حق تعالی است که طفلان ما را به حکمت گویا می گرداند و ما را در بزرگی، حجت خود در زمین قرار داده است. وقتی کلام حضرت امام حسن عسکری تمام شد نرجس از دیده ی من غائب شد. گویا پرده ای میان من و او حائل گردید. پس فریاد کنان دویدم به سوی امام حسن عسکری، حضرت فرمود برگرد ای عمه که او را در جای خود خواهی یافت. چون برگشتم پرده گشوده شد و در نرجس نوری مشاهده کردم که دیده ی مرا خیره کرد و حضرت صاحب را دیدم که رو به قبله به سجده افتاده و انگشت سبابه را به آسمان بلند کرده و می گوید: اَشهَد اًن لااِله الا الله وَحَدَهُ لا شَریکَ لَه و اَنَّ جَدّی رَسولُ الله وَ اَنَّ اَبی امیر المؤمنین وَصیُّ رَسولُ الله. پس یکایک امامان را شمرد تا به خودش رسید و فرمود اَللهُمَّ اَنجِز لی وَعدی وَ اَتمِم لی اَمری وثبِّت وَ طائی وَ املَاء الاَرضَ بی عَدلاً وَ قِسطاً یعنی خداوندا به وعده ی نصرت که به من فرموده ای وفا کن و امر خلافت و امامت مرا تمام کن و استیلا و انتقام مرا از دشمنان ثابت گردان و پرکن زمین را به سبب من از عدل و داد. 
منبع: منتهی الآمال