حواستان به دست چندنی زیر دستکش مخملی باشد!

امروز و البته دیشب اعلام شد که ایران برای مذاکره با آمریکا پیشنهادهای جدیدی داره امام چون من چشمم آب نمی خوره که آمریکا غاصب و خونخوار از خر شیطون تحریم و تحدید پایین بیاد و بفهمه که راه دوستی با ایران دستکش مخملی بر روی دست چدنی نیست و دست دادن برای دوستی واقعی با ایرانه این رو خطاب به مسئولین و از جمله شخص آقای رئیس جمهور دکتر حسن روحانی می نویسم.

با سلام خدمت شما رئیس جمهور محترم و کابینه محترمتان

اگرچه نرمش قدرتمندانه شاید به ظاهر خوب باشد ولی تجربه به ملت ایران ثابت کرده که در برابر زورگویانی چون ایالات متحده و رئیس همچون سگش یعنی اسرائیل نباید این رفتار را نشان داد.چون با دراز کردن دست همکاری با آمریکا آمریکا عقب تر خواهد ایستاد تا شما دستتان را بیشتر و بیشتر دراز کنید و این کار را ادامه خواهد داد تا شما را به لبه ی پرتگاهی کشیده و یک جای خالی نرم ملت غیور ایران و سایر دشمنانش را به داخل پرتگاه بیاندازد!

البته سخنان رهبر معظم انقلاب کاملا نشان داد که خط سیر درست برای مذاکره با آمریکا مذاکره قدرتمندانه است و نه نرمش قدرتمندانه!

پس از شما رئیس جمهور محترم و مامور مذاکراتان می خواهم که در مذاکرات عزت ایران اسلامی را فراموش نکنند.

انشاالله

بیانات حضرت آقا حفظه الله

این، آینده‌ى قطعى شماست ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهى، با كمكهاى معنوى غیبى و با ادعیه‌ى زاكیه و هدایتهاى معنوى ولى‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار دیگر در عالم سربلند كند و كاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نماید. این، آینده‌ى قطعى شماست. جوانان، خودشان را براى این حركت عظیم آماده كنند. نیروهاى مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند. دیدار ایثارگران 29/05/1376 قبل از فرج، آسایش و راحت‌طلبى و عافیت نیست! قبل از دوران مهدى موعود، آسایش و...

به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

آمريكا مى‌گويد:بياييد مذاكره كنيم،نمى‌گويد:بياييد رابطه برقرار كنيم!+کلیپ صوتی

امريكا مى‌گويد: «بياييد مذاكره كنيم.» نمى‌گويد: «بياييد رابطه برقرار كنيم.» مذاكره يعنى چه؟ يعنى آن پيوندى را كه جمهورى اسلامى قطع كرد و بريد و همان موجب شد كه تمام عواطف صادقانه‌ى ملتهاى دنيا به اين نظام جلب شود، اين را دو مرتبه برقرار كند. يعنى در درجه‌ى اوّل، يك ضربه‌ى نمايان به جمهورى اسلامى بزنند؛ و از آن‌جا كه تبليغات هم در دست آنهاست، در دنيا منعكس كنند كه «جمهورى اسلامى، از حرفهايش برگشت!» به چه دليل؟ به اين دليل كه نشسته است و با امريكا مذاكره مى‌كند.

بيانات در ديدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجويان۱۳۷۲/۰۸/۱۲

كسانى كه دم از مذاكره‌ى با امريكا مى‌زنند، يا از الفباى سياست چيزى نمى‌دانند، يا الفباى غيرت را بلد نيستند؛ يكى از اين دو تاست. در حالى كه دشمن اين‌طور اخم مى‌كند، اين‌طور متكبّرانه حرف مى‌زند، اين‌طور به ملت ايران اهانت مى‌كند، تصريح هم مى‌نمايد كه مى‌خواهد عليه اين نظام و اين كشور و منافع آن اقدام كند، عدّه‌اى در اين‌جا ذليلانه و زبونانه مى‌گويند: چه كار كنيم؛ برويم، نرويم، نزديك شويم، با آنها صحبت كنيم، در خواست كنيم، خواهش كنيم؟! اين اهانت به غيرت و عزّت مردم ايران است؛ اين نشانه‌ى بى‌غيرتى است؛ اين سياستمدارى نيست. سعى مى‌كنند رنگ و لعابى از فهم سياسى به كار خود بدهند؛ نه، اين درست ضدِّ فهم سياسى است.
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانواده‌های شهدا۱۳۸۱/۰۳/۰۱

ما براى رفاه و ساختن ملت و كشورمان، احتياجى به دولتى مثل امريكا نداريم. ما امكانات بالفعل و بالقوّه‌ى بسيار خوبى در اختيارمان است و مى‌توانيم بدون اتكاى به دشمنانمان، راه سعادت و رفاه ملت ايران را بپيماييم. البته ما در ارتباطات جهانى باز برخورد مى‌كنيم. ما با كسانى كه نسبت به ملت ايران، اين‌طور خصومت وقيحانه و آشكار نكردند، همكارى مى‌كنيم. اين را هميشه اعلام كرده‌ايم. در گذشته همين‌طور بوده، امروز هم همين گونه است. اما اگر كسانى در دنيا خيال كنند كه مسؤولان كشورمان براى سازندگى كشور، دست - آن هم دست ذلت - به سوى امريكا دراز خواهند كرد، بدانند كه سخت در اشتباهند. چنين چيزى پيش نيامده و ابداً پيش نخواهد آمد.
بیانات در ديدار جمع كثيرى از خانواده‌هاى معظّم شهدا و ایثارگران۱۳۶۸/۰۵/۲۳

در جنگ احزاب، از همه طرف حمله كردند. در جنگ بدر يك گروه بودند، در جنگ احد يك گروه بودند، در جنگهاى ديگر قبائلِ كوچك بودند؛ اما در جنگ احزاب، همه‌ى قبائل مشرك مكه و غير مكه و ثقيف و غيره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نيروى رزمنده فراهم كردند؛ يهودى‌هایی هم كه همسايه‌ى پيغمبر بودند و امان‌يافته‌ى پيغمبر بودند، خيانت كردند؛ اينها هم با آنها همكارى كردند. اگر بخواهيم اين را با امروز مقايسه كنيم، يعنى آمريكا با آنها مخالفت كرد، انگليس مخالفت كرد، رژيم صهيونيستى مخالفت كرد، فلان رژيم مرتجعِ نفتخوار مخالفت كرد. پولهاشان را خرج كردند، نيروهاشان را جمع كردند، يك جنگ احزاب درست كردند؛ جنگ احزابى كه دلها را خيلى ترساند. اوائل همين سوره ميفرمايد: «و اذ قالت طائفة منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا»؛ مردم را ميترساندند. الان هم همين جور است. الان هم يك عده‌اى مردم را ميترسانند: آقا بترسيد. مقابله‌ى با آمريكا مگر شوخى است؟ پدرتان را در مى‌آورند! آن جنگ نظامى‌شان، اين تحريمشان، اين فعاليتهاى تبليغى و سياسى‌شان. در آخر اين سوره باز ميفرمايد: «لئن لم ينته المنافقون و الّذين فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدينة لنغرينّك بهم». مرجفون همينهايند. در يك چنين شرائطى، شرح حال مؤمن اين است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نميكنيم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند كه اگر پابند به توحيد باشيد، پابند به ايمان به خدا و رسول باشيد، دشمن داريد؛ دشمنها سراغتان مى‌آيند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ ديديم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ايمانا و تسليما»؛ ايمانشان بيشتر شد.
...
يك جا هم فرموده: «و لن ترضى عنك اليهود و لا النّصارى حتّى تتّبع ملّتهم»؛ تا وقتى كمند آنها را به گردن نيندازيد، دنباله‌رو آنها نشويد، همين آش است و همين كاسه. خودت را قوى كن كه كمندش در گردن تو تأثير نگذارد؛ يك تكان بدهى، كمندش پاره شود. خودت را قوى كن.
بيانات در ديدار علما و روحانيون خراسان شمالى ۱۳۹۱/۰۷/۱۹

مسئله‌ى ما با آمريكا اين نيست كه حالا بر سر دو تا موضوع جهانى يا بين‌المللى يا منطقه‌اى با هم اختلاف نظر داريم، برويم بنشينيم با مذاكره حل كنيم. مسئله مثل مسئله‌ى مرگ و زندگى است؛ مسئله‌ى هست و نيست است.
بيانات در ديدار جمعى از دانش‌آموزان و دانشجويان در آستانه‌ى سالروز سيزده آبان۱۳۸۷/۰۸/۰۸

برای دانلود و یا شنیدن کلیپ صوتی به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

وقتی یک مساوی هفتصد میشود!

کسی پرسید؛ آیا کره زمین در یک تخم مرغ جا می شود؟

یکی پاسخ داد: معلوم است که نه. عقلت کجا رفته؟

دیگری گفت: این که چیزی نیست. اگر خدا بخواهد،

آسمان و زمین را در کوچکتر از تخم مرغ هم جا می دهد.

کسی پرسید؛ یکی مساوی چند تاست؟

یکی پاسخ داد: معلوم است. یکی مساوی یک تاست.

دیگری گفت: اگر خدا بخواهد، یکی مساوی صد تاست،

یکی مساوی هفتصد تاست، بیش از این حرف هاست.

این پاداش خدا برای خوب هاست.

بعضی خوشه ها ر شد می کنند، قد می کشند امّا گندم نمی دهند.

اگر به آنها بگویی؛ چرا گندم نمی دهید؟ می گویند؛

گندم ندادن بهتر است یا گندم سیاه و پوسیده دادن؟

راست می گویند. آدم وقتی گندم دادن بعضی خوشه ها را می بیند، می گوید؛ صد رحمت به گندم ندادن!

اگر گندم دادن به این است که نتیجه زحمات شبانه روزی کشاورز، سیاه و پوسیده  و خاکستر شود، همان بهتر که دانه ای روییده نشود.

امّا همه خوشه ها که اینگونه نیستند.

واِلا همه تا حالا از گرسنگی مرده بودند.

وقتی خدا می خواهد؛ دانه های بد، هیچ دانه ای نمی رویانند. اصلاً خودشان هم نمی مانند. امّا دانه های خوب، هفتصد دانه – حتی بیشتر از آن – می رویانند.[۱]

خدا خوبی ها را برای خوب ها می خواهد.

«پدر و مادرم، پدر و مادر خیلی خوبی بودند. مادرم یک خانم بسیار فهمیده، باسواد، کتابخوان، دارای ذوق شعری و هنری و حافظ شناس [بود.] البته حافظ شناس که می گویم، نه به معنای علمی و این ها، [بلکه] به مکعنای مأنوس بودن با دیوان حافظ [است].

[او] با قرآن کاملا آشنا بود و صدای خوشی هم داشت…  غرض  خانمی بود خیلی مهربان، خیلی فهمیده.

پدرم عالم دینی و ملّای بزرگی بود.»[۲]

حاج سید جواد خامنه ای، روحانی بود. نه تنها خود، بلکه اجدادش نیز – همه – عالم و روحانی بودند. خانواده همسرش نیز اینگومه بودند. آن ها در تبریز زندگی می کردند.

«ما اصلاً تبریزی هستیم. یعنی پدرم اهل تبریز و خامنه است. مادرم فارس زبان بود و ما به این ترتیب از بچگی هم با زبان فارسی، هم با زبان ترکی آشنا شدیم.»[۳]

خوب ها در به در جویای خوبی اند. هم جویای کار خوب، هم جویای جای خوب. و چه جایی خوب تر از شهر شهادتِ امام خوبان؛ علی بن موسی الرضا (علیه السلام). حاج سید جواد از تبریز به مشهد مقدس نقل مکان کرد تا غرق در خوبی ها شود. خدا نیز یک هدیه خوب به او و همسرش عطا کرد. هدیه ای که آنها را خیلی خوشحال کرد. آنها دوست داشتند یک جوری از خدا تشکر کنند. لذا یک اسم خوب برای هدیه خوب خدا انتخاب کردند. اسمی که خدا آن را خیلی دوست داشت؛ “علی”!

سید علی همزمان با بیست و هشتم صفر (۱۳۱۸ شمسی) در مشهد مقدس یه دنیا آمد. او دومین فرزند خانواده بود.

«ما هشت خواهر و برادر بودیم از دو مادر. یعنی پدرم از یک خانم سه فرزند داشت که هرسه هم دختر بودند. بعد آن خانم فوت کرده بودند و [پدرم] با خانم دیگری ازدواج کرده بودند. ما  بچه های این خانم دوم  پنج نفر بودیم؛ چهار برادر و یک خواهر. در این پنج نفر من دومی بودم. البته در این بین دو بچه هم از بین رفته بودند. با آن حساب من چهارمی می شوم. اما چون واسطه ها کم شده بود، من بچه دوم خانواده بودم.»[۴]


 

 برگرفته از کتاب : گلی که جاودانه ماند



[۱] – (سوره بقره : آیه ۲۶۱)

[۲] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)

[۳] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)

[۴] – حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (سخنرانی ۷/۲/۱۳۷۷)