یک داستان جالب!
این متن خاطره یک روحانی جوان است. که پیشنهاد میدهیم تا انتها آنرا بخوانید. بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند...
به ادامه مطلب بروید(فوق العاده زیباست)...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:53 توسط عمار سایبری
|