گردان زنان غواص

امام منجی به نقل از وبلاگ “بچه های حرم” نوشت:ماجرای روحانی شهیدی که به گردان زنان غواص فرستاده شد!وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب(س) بروی.

 لطفا به ادامه مطلب بروید ...

ادامه نوشته

موضوع انشاء: پدر!



رفت کنار پدرش نشست.پدرش روی تخت دراز کشیده بودو با دستگاه اکسیژن
نفس میکشید! او نفسش را در راه اعتقادش داده بود…
دخترک خوب میدانست که نگاه به پدرش عبادت است…پدر سرفه میکرد و اشک
چشمان دختر بر روی گونه اش می غلتید…

قلمش را برداشت و نوشت:
به نام خدای یکتا سرفه های آدم
دلشکسته، صدای خرده شیشه میدهد…

وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

وصیت نامه شهید محمد جهان آرا


شهید محمد جهان آرا ، فرمانده سپاه خرمشهر بود که خاطره مقاومت جانانه او نیروهای تحت امرش در این شهر ، بخشی از تاریخ ایران است. او به هنگام آزادی خرمشهر ، به خیل شهدا پیوسته بود و همرزمانش بعد از فتح خرمشهر ، به یادش می خواندند: " ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته... "

متن کامل در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

....


آپلود عكس , آپلود رايگان عكس , آپلود تصوير , آپلود فايل , آپلود سنتر ,آپلود عکس برای وبلاگ , فضای  رایگان برای آپلود عکس , آپلود عکس با لینک مستقیم , آپلود عکس رایگان, free image upload center , آپلود رایگان فیلم , آپلود عکس برای بلاگفا


دید در معرض تهدید دل و دینش را

رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را

رفت و حتّی کسی از جبهه نیاورد به شهر

چفیه و قمقمه اش... کوله و پوتینش را

رفت و یک قاصدک سوخته تنها آورد

مشت خاکستری از حادثه ی مینش را

استخوانهای نحیفی که گواهی می داد

سن و سال کم از بیست به پایینش را

ماند سردرگم و حیران که بگیرد خورشید

زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را؟

بود ناچیزتر از آن که فقط جمجمه ای

کند آرام دل مادر غمگینش را...

باز هم خنده به لب داشت کدر کرد و کبود

تلخی غربت اگر چهره ی شیرینش را

شب آخر پس از اتمام مناجات انگار

گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را

ماجرای تو خدا خواست کند تازه عزیز!

قصه یوسف و پیراهن خونینش را

کفن پاک تو سجاده، پلاکت تسبیح...

ابتدا بوسه صواب است کدامینش را؟