داستانی زیبا از شاهرخ ضرغام(حر انقلاب اسلامی)

مرتب میگفت:من نمیدونم، باید هر طور شده، کله پاچه پیدا کنی!
گفتم آخه ،آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذا هم درست پیدا نمیشه: چه برسه به کله پاچه . بالاخره به کمک یکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد.گذاشتم داخل یک قابلمه،بعد هم بردم مقّر شاهرخ و نیروهایش.
فکر کردم قصد خوشگذرانی و خوردن کله پاچه دارند.اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند...
...به ادامه مطلب بروید
+ نوشته شده در جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 9:44 توسط عمار سایبری
|