یادگار عترت طاها ظهور کن

ي يادگار عترت طاها، ظهور کن
 آرام جان زهره ي زهرا، ظهور کن
 از رخ بگير معجر غيبت، عزيز دل
 روشن ترين ستاره ي دنيا، ظهور کن
 عمري در انتظار نگاهت نشسته ايم
 اي تکسوار سينه ي سينا، ظهور کن
 اي آنکه عرش، بسته به پايت کمند خويش
 وي باده نوش ساغر ادني، ظهور کن
 هرگز بهانه از لب و خالي نجسته ايم
 "تنها" تويي بهانه ي دلها، ظهور کن
 محمد مهدي رافع

 


 ما را به يک کلاف نخ آقا قبول کن
 يـا ايّهـا العــزيز! أبانـا! قــبول کن
 آهي در اين بساط به غير از اميد نيست
 يـا نـااميدمــان ننـمـا يـا، قـبـول کن
 از يـاد بـرده ايم شمـا را پـدر! ولي
 اين کودک فراري خود را قبول کن
 رسم کريم نيست که گلچين کند، کريم!
 مـا را سَـوا نکـرده و يک جـا قـبول کن
 گر بي نوا و پست و حقيريم و رو سياه
 اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
 گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
 رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن

 

                          نظر که نمیدین دعا یادتون نره ...

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

اي قبله ي نمازگذاران آسمان
اي خلق عالمت به سر سفره ميهمان
هجر تو کرده قامت اسلام را کمان
الغوث يا بن فاطمه الغوث الامان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
 اي روح دين حقيقت ايمان بيا بيا
اي جان جان و مصلح کل جهان بيا
تنها دميد عترت و قرآن بيا بيا
خورشيد تا به کي به پس ابرها نهان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
اي غائب از نگاه و چراغ دل همه
داغ فراغ تو شده داغ دل همه
گل کرده اين شراره به باغ دل همه
آه از جگر بر آمده آتش گرفته جان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
اي پر ز اشک چشم تو صحرا بيابيا
اي سينه سوز ناله زهراي بيا بيا
اي آرزوي زينب کبرا بيا بيا
تا چند سرو قامت دخت علي کمان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
مولا کنار چاه صدا مي زند تو را
زهرا به سوز و آه صدا مي زند تو را
زينب به قتلگاه صدا مي زند تو را
زخم عزيز فاطمه گويد به مرزبان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
 از قلب داغديده ندا مي رسد بيا
از ناله ي کشيده ندا مي رسد بيا
از حنجر بريده ندا مي رسد بيا
اي داغدار لعل لب و چوب خيزران
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
 تا کي ز ديده اشک نشانيم سيدي
تا کي در انتظار بمانيم سيدي
تا کي دعاي ندبه بخوانيم سيدي
تا کي سر بريده ي جد تو بر سنان
عجل علي ظهورک يا صاحب الزمان
ياران دعا کنيد که دلدار مي رسد
خورشيد از درون شب تار مي رسد
صبح ظهور و وصل رخ يار مي رسد
ميثم بريز اشک و دعاي فرج بخوان

حاج غلامرضا سازگار

                                   نظر و دعا یادتون نره  ...

امام من خدا کند که بیایی

الا که راز خدايي، خدا کند که بيايي
 تو نور غيب نمايي، خدا کند که بيايي
 شب فراق تو جانا خدا کند به سرآيد
 سرآيد و تو برآيي، خدا کند که بيايي
 دمي که بي تو سر آيد خدا کند که نيايد
 الا که هستي مايي، خدا کند که بيايي
 فسرده غنچه گلها فتاده عقده به دلها
 تو دست عقده گشايي، خدا کند که بيايي
 ز چهره پرده بر افکن به ظلم شعله در افکن
 تو دست عدل خدايي، خدا کند که بيايي
 نظام هر دو جهاني امام عصر و زماني
 يگانه راهنمايي، خدا کند که بيايي
 تو مشعري عرفاتي، تو زمزمي تو فراتي
 تو رمز آب بقايي، خدا کند که بيايي
 دل مدينه شکسته حرم به راه نشسته
 تو مروه اي تو صفايي، خدا کند که بيايي
 به سينه ها تو سروري به ديده ها همه نوري
 به دردها تو دوايي، خدا کند که بيايي
 ترا به حضرت زهرا، بيا ز غيبت کبري
 دگر بس است جدايي، خدا کند که بيايي