غدیر خم

آنروز احمد را به لب رازی مگو بود
رازی که به هر خلق مجد آبرو بود

فرمان ابلاغ از خدا گردید صادر
اسرار پنهانی باطن گشت ظاهر

در وادی خم غدیر آن راست قامت
بر طبق فرمان خدا کردی اقامت

قدری تحمل کرد آن میر سرافراز
تا رفتگان آیند و خیل ماندگان باز

شد از جهاز اشتران آماده منبر
شد بر فراز آن پیمبر ز امر داور

احمد که بودی ملک هستی پای بستش
فرمان به لب دست علی بودی به دستش

لعل لبش را همچو گل بگشود احمد
رو کرد بر جمعیت و فرمود احمد

من بر شما پیغمبرم گفتند آری
منصوب حی داورم گفتند آری

از من خطایی سر زده گفتند هرگز
ظلم و جفایی سر زده گفتند هرگز

گفتا که از من بر شما حجت تمام است
حجت تمام و بر شما از حق پیام است

هر کس مرا مولا و آقایش بخواند
باید علی را رهبر و مولا بداند

جز او ملک ولایت را ولی نیست
از بعد من مولا کسی غیر از علی نیست

از پیش خود هرگز نکردم انتصابش
بر خلق کرده ذات خالق انتخابش

هر کس که در حق علی حرمت گذارد
او را بدون شک خدایش دوست دارد

هر کس که دشمن با امیرالمومنین است
فردا حسابش با کرام الکاتبین است

من شهر علمم بر شما او هست بابش
اسرار خلقت جوهر است و او کتابش

حجاج را چون حکم خالق ضامن آمد
از دومی گلبانگ بخٍ بخٍ آمد

آنروز کردی با علی آن پست بیعت
روزی دگر شد غاصب غصب خلافت

هر چند عید عروة الوثقای دین است
هنگامه شور نشاط مسلمین است

اما چه سازم چون کنم دل بی قرار است
از بی قراری دیده من اشک بار است

بعد از نبی آن پست می دانی چه ها کرد
در را شکست و غنچه را زا گل جدا کرد

آن بی حیا با عده ای پیمان بستند
پهلوی زهرا را به ضرب در شکستند

دادند از این راه حق مرتضی را
مزد سفارشهای ختم الانبیاء را

ژولیده ام کز داغ زهرا داغدارم
هستم گنهکار و علی را دوست دارم

با تشکر از کربلایی