9 سکانس از دختر زیبایی که پیر شد!
سكانس اول:
دختر بچه كه بودم، دختران زيباي جوان رو كه مي ديدم خيلي حسرت مي خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بكشم. بتونم زيبايي خودمو نشون بدم. برنامه هاي ماهواره اي هم تأثير زيادي روي من گذاشته بود. زنان و دختران توي ماهواره هميشه عزيز و نور چشم بودند و مدام ازشون فيلم و تصوير پخش مي شد….
سكانس دوم:
وقتي به زيبايي رسيدم و بر و رويي پيدا كردم، به خاطر نوع لباس پوشيدنم خيلي مورد توجه بودم، اينقدر جلوه داشتم كه ناخودآگاه پسرا و مرداي زيادي كه با من برخورد داشتند، نمي تونستند حرفي نزنند...
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۲ ساعت 11:14 توسط عمار سایبری
|