قرائت قرآن در حضور امام خمینی(ره) توسط محمد اصفهانی+فیلم+دانلود

۱۲بهمن ۱۳۵۷، مراسم استقبال از حضرت امام خمینی(ره) با حضور پر شکوه هزاران نفر از مردم سراسر ایران در بهشت زهرا(س) تهران، در کنار مزار شهدای انقلاب اسلامی برگزار شد. در این مراسم تلاوت آیات قرآن کریم توسط محمد اصفهانی که در آن زمان نوجوان بود، صورت گرفت.(برای دانلود فیلم و یا مشاهده آن به ادامه مطلب مراجعه کنید.)

ادامه نوشته

متن سخرانی امام خمینی(ره) در بهشت زهرا

به مناسبت فرارسیدن دهه فجر متن کامل سخنرانی خاطره‌انگیز و تاریخی امام خمینی (ره) در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا منتشر می‌شود که به شرح زیر است:

 بسم الله الرحمن الرحیم

 ما در این مدت مصیبت‌ها دیده‌ایم، مصیبت‌های بسیار بزرگ و بعضی پیروزی‌ها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بوده، مصیبت‌های زن های جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفل‌های پدر از دست داده.

من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند می‌افتد، سنگینی در دوشم پیدا می‌شود که نمی‌توانم تاب بیاورم. من نمی توانم از عهده این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم، من نمی توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد، خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید.

من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می‌کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می کنم. من به جوان هائی که پدرانشان را در این مدت از دست داده اند تسلیت عرض می کنم...(به ادامه مطلب بروید.)

ادامه نوشته

در مورد بیت المال با کسی شوخی نداشت!

۳۰ سال است که از شهادت سردار اسماعیل قهرمانی جانشین فرمانده لشکر۲۷ محمد رسول الله(ص) می‌گذرد و هنوز خبری از بازگشت پیکرش نیست. برادرش حسین، سالهاست که به بهشت زهرا(س) می‌رود و دنبال گمشده‌اش می‌گردد. به تازگی یادمان این شهید (سنگ مزار) در قطعه ۴۰ این گلزار بنا شده و برادر، یک جورهایی گمشده‌اش را پیدا کرده و ساعت‌ها با او عشقبازی می‌کند.

حسین قهرمانی برادر شهید اسماعیل قهرمانی می‌گوید:

وقتی برای اولین بار از اسماعیل کتک خوردم، بیشتر از اینکه حس درد داشته باشم، تعجب کرده بودم. سابقه نداشت که اسماعیل پرخاشگری کند تا چه برسد با اینکه بخواهد کتک هم بزند. همه اینها برمی‌گشت به ماجرای آن روز. انقلاب تازه پیروز شده بود که بعضی از مردم به طرف انبارها هجوم بردند و هر کسی چیزی را برمی‌داشت و می‌رفت. یک نفر که کیسه‌ای به دست داشت و در حال عبور از کنار من بود، وسیله‌ای از کیسه‌اش به زمین افتاد و من آن را برداشتم. وضعیت شلوغی بود...

 

ادامه نوشته