- 9شکل گیری خیر و شر از معبد و مدرسه کونگ فو :
در داستان پاندای کونگ فوکار ، محل شکل گیری نیروی شر ، معبد چی و مدرسه کونگ فو می باشد. تای لانگ ، نماد شرارت و باطل در همین معبد بزرگ می شود ، آموزش می بیند و نامزد جنگ جوی اژدها می گردد. همچنین گروه پنج و پاندا نیز در همین معبد آموزش می بینند و رشد می کنند. پیامی که این نکته به مخاطب القا می کند این است که خیر و شر ، هر دو از معبد و دین صادر می گردد. دین است که پرورش دهنده نیروی شر می باشد. معبد به عنوان سمبل دین ، زادگاه خیر و شر معرفی می گردد. این نوع نگاه در واقع سیاه نمایی پیرامون دین و رسالت آن می باشد. آیا معبد به عنوان تربیت و تزکیه در دین ، می تواند محل رشد و آموزش و تربیت افراد شرور و جبهه باطل باشد؟ دین ، معبد و مسجد ، برای مقابله با شرارت و جبهه باطل است. دین و معبد نمی توانند هم پرورش دهنده شرارت باشند هم پرورش دهنده خیر و صلاح . ذات دین ، ضدیت با شر و باطل است و از متن دین خیر و صلح بیرون می آید. داستان پاندا در این قسمت دارای تناقض می باشد. اگر باطن و قلب تای لانگ سیاه می باشد ، چرا استاد ادوی در ابتدای آموزش و پذیرش تای لانگ با آمدن او مخالفت نکرد؟ چرا اجازه رشد و پیشرفت تای لانگ را داد و اسرار کونگ فو را در اختیار او قرار داد؟ در حقیقت در داستان پاندا ، نگاهی که به دین می شود ، نگاهی خنثی می باشد. دین هم می تواند منبع خیر باشد و هم منبع شر گردد و این از نکات انحرافی این داستان می باشد.
- 10
زندانی شدن تای لانگ و از بین نبردن آن :
در داستان پاندای کونگ فو کار ، تای لانگ به عنوان نماد شر ، پس از انجام شرارت به زندان انداخته می شود. نکته مهم و قابل توجه این است که زمانی که شرارت و باطل بودن تای لانگ مسجّل گردید ، چرا او را از بین نمی برند و تنها به زندانی کردن آن اکتفا می نمایند؟ تای لانگ در مبارزه نهایی اش با پاندا نیز از بین نمی رود بلکه شکست می خورد. چرا جبهه حق ، افراد جبهه باطل را از بین نبرده تا شر و بدی ریشه کن گردد؟

این نکته گویای این مطلب است که باطل هیچ گاه بطور کامل از بین نمی رود بلکه شکست می خورد و ضعیف می گردد، در طول تاریخ نیز تقابل میان حق و باطل اینگونه بوده است. اما اگر بپذیریم که باطل هیچ گاه از بین نمی رود و همواره وجود دارد، جنگ میان خیر و شر و حق و باطل، تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا عاقبت جهان با غلبه حق و از بین رفتن باطل همراه خواهد بود؟ آیا برای جهان عاقبت و پایانی وجود دارد که بدون باطل و شرارت باشد؟ آنچه از مبانی اعتقادی شیعه بر می آید، در زمان ظهور حضرت، با مقابله ایشان با منابع اصلی شرارت مانند شیطان ، سفیانی ، یهود ، غرب و… اصل شر از میان می رود و جامعه بشری دیگری شاهد منابع شرارت زا نخواهد بود. (۴( با از بین رفتن شیطان به عنوان ابر استراتژیست جبهه باطل ، دنیا شاهد گسترش و فراگیری صلاح و آرامش خواهد شد و اندکی از مفسدین که باقی می مانند در ضعف و ذلت قرار می گیرند و برای همیشه خیر و صلح بر جهان حاکم می گردد. اما در داستان پاندای کونگ فوکار، شر و بدی کامل از بین نمی رود و منبع شر تنها شکست می خورد و در زمان دیگر با قدرت گرفتن دوباره شروع به فتنه انگیزی می نماید.

یکی از نکات انحرافی این داستان همین می باشد که تقابل میان خیر و شر تمام نمی شود و اهل شر نابود نمی شوند. در واقع جبهه خیر ، وجود افراد شرور و جبهه شر را پذیرفته اند و در تعامل با آنها قرار می گیرند. این نکته ، ضعف فلسفه کنفسیوسی چین را نمایان می سازد، که اگر نیرو و انرژی منفی در جهان نباشد، حرکت و جریان انرژی و جهان چگونه خواهد بود؟ چون فلسفه یین و یانگ ، لازمه اش وجود دو نقطه متضاد و مقابل در این جهان می باشد.

در واقع فلسفه چین برای دوره ظهور که انرژی مثبت و خیر مطلق بر جهان حاکم است ، توضیحی ندارد.

- 11سخن استاد ادوی : وقتی سرنوشت این را رقم زده ، نمی شود مانع آن شد.
زمانی که استاد ادوی خروج تای لانگ را پیش بینی می نماید، استاد چیفو آنرا غیر ممکن می داند و امنیت زندان را در حدی می داند که خروج تای لانگ از آن محال می باشد. استاد چیفو برای محکم کاری پیکی را به زندان می فرستند تا امنیت زندان افزایش یابد ، اما استاد ادوی می گوید: وقتی سرنوشت این را رقم زده ، نمی شود مانع آن شد.

جمله فلسفی و تامل برانگیز او در بردارنده مباحث عمیق جبر و اختیار ، قضا و قدر ، قدر حتمی و غیر حتمی و علم الهی و اراده الهی می باشد. خروج تای لانگ جزء کدامیک از این موارد است؟ آیا قضا و قدر حتمی است و غیر قابل برگشت است؟ آیا اراده انسانی در عدم وقوع یا وقوع آن دخالتی ندارد؟ به نظر می رسد در این جمله برای اراده انسان و وظیفه بشری جایگاهی قائل نشده است و نوعی جبرگرایی را القاء می نماید. اراده انسان ها می تواند با عمل پیش گیرانه و تلاش بسیار قضا و قدر غیر حتمی را تغییر دهد و سرنوشت را عوض نماید. آنچه در دستورات دینی پیرامون عمل صالح و دعا بیان شده است در

جهت تغییر قضا و قدر غیر حتمی می باشد.

پیش گویی خروج تای لانگ ، بسیار شبیه پیش گویی های خروج سفیانی و دجال می باشد. حتی خروج سفیانی که جزء علائم حتمی ظهور حضرت حجت (عج) می باشد، امکان بداء را دارد و ممکن است که بدون خروج سفیانی ظهور محقق گردد ، که این به عمل انسان ها ، خصوصاً مسلمانان بستگی دارد.(5)

آنچه از مقدرات و علم الهی می باشد ، در دو لوح قرار دارد :

1-لوح محفوظ: که آن لوحی است که هر چه در آن نوشته شود، پاک نشده و مقدرات آن تغییرنمی یابد؛ چرا که مطابق با علم الهی است: «بل هو قرآن مجید فی لوح محفوظ» (6) «بلکه آن قرآن مجیدی است که در لوح محفوظ ثبت گردیده است»: مانند مسئله ظهور.

2-لوح محو و اثبات: بنابر شرایطی، سرنوشتی که برای یک فرد یا جریان مطرح شده است بواسطه تغییر برخی امور یا انجام برخی کارها تغییر می کند. مانند طول عمر.

مسئله خروج سفیانی، یا خروج تای لانگ در این داستان ، جزء مواردی است که در لوح محو واثبات قرار دارد و امکان تغییر و بداء در آن می باشد. اصولا یکی از دلایل صدور روایاتی که خروج سفیانی را پیشگویی نموده و یا از فتنه های آخرالزمان گفته است، آگاهی ما برای پیشگیری از آن می باشد. در واقع نباید نسبت به حوادث آخرالزمان ، حالت منفعل داشت و منتظر منفعل بود ، بلکه انتظار پویا و واقعی انتظاری است که برای ظهور حضرت زمینه سازی می نماید و برای زمینه سازی با جریانات مخالف ، مقابله می نماید. به همین دلیل تلاش برای عدم شکل گیری جریان سفیانی و خاموش کردن آن در نطفه از الزامات نهضت زمینه ساز می باشد. بنابراین جمله فلسفی که استاد ادوی بیان می کند ، القاء کننده انفعال نسبت به شکل گیری حوادث و فتنه های آینده است و نوعی جبرگرایی را در سرنوشت تأیید می کند.

پایان قسمت سوم

نویسنده: حاتم جدیدی