ولایت فقیه و حکومت اسلامی

برای اثبات ولایت فقیه و
حکومت اسلامی، علاوه بر ادله عقلی ، ادله نقلی نیز وجود دارد که در این مقال به
برخی از آنها از جمله روایات «اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی»، «إذا ماتَ
الْمُؤْمِنُ» و «الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ» اشاره میکنیم.
ولایت فقیه به
استناد اخبار
در روایات بحث
حکومت اسلامی و ولایت ولی فقیه چندین بار مطرح شده است. جانشینان رسول اکرم (ص) فقهای عادلند.
از روایاتی که در دلالتش اشکال نیست این روایت است:
قال امیر
المؤمنین (ع) قال رَسول اللَّه (ص): اللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی (ثلاثَ مرّاتٍ)
قیل: یا رسول اللَّهِ، و مَن خلفاؤک؟ قالَ: الّذینَ یَأتُونَ مِنْ بَعْدی،
یَروُونَ حَدِیثی وَ سُنّتی فَیُعلِّمُونَها الْنّاسَ مِنْ بَعْدی
امیر المؤمنین
(ع) میفرماید که رسول اللَّه (ص) فرمود: «خدایا، جانشینان مرا رحمت کن.» و این سخن
را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که ای پیغمبر خدا، جانشینانت چه کسانی هستند.
فرمود: «کسانی که بعد از من میآیند، حدیث و سنت مرا نقل میکنند، و آن را پس از
من به مردم میآموزند».
روایت اللّهم
ارحم خلفائی شامل راویان حدیثی که حکم کاتب را دارند نمیشود؛ و یک کاتب و نویسنده
نمیتواند خلیفه رسول اکرم (ص) باشد.منظور از «خلفا» فقهای
اسلامند.
روایت اذا مات
المومن
أبا الْحسن موسی
بنَ جعفر، علیهما السلام، یقول: إذا ماتَ الْمُؤْمِنُ، بَکَتْ عَلَیْهِ
الْملَائِکَةُ وَ بِقاعُ الْارْضِ الّتی کانَ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَیْها، و
أبْوابُ السّماءِ الّتی کانَ یصْعَدُ فیها بِأعْمالِهِ؛ وَ ثُلِمَ فی الْاسلامِ
ثُلْمَةً لا یَسُدّها شَیْءٌ، لأَنّ الْمُؤْمِنینَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ
الْاسْلامِ کَحِصْنِ سُورِ الْمَدِینَةِ لَها
میگوید از امام
موسی بن جعفر الصادق (ع) شنیدم که میفرمود: «هرگاه مؤمن (یا فقیه مؤمن) بمیرد،
فرشتگان بر او میگریند و قطعات زمینی که بر آن به پرستش خدا برمیخاسته و درهای
آسمان که با اعمالش بدان فرامیرفته است. و در (دژ) اسلام شکافی پدیدار خواهد شد
که هیچ چیز آن را ترمیم نمیکند، زیرا فقهای مؤمن دژهای اسلامند، و برای اسلام نقش
حصار مدینه را برای مدینه دارند.«
مفهوم روایت
«مؤمنان فقیه دژهای
اسلامند» در حقیقت فقها را موظف و مأمور میکند که نگهبان باشند، و از عقاید و
احکام و نظامات اسلام نگهبانی کنند. اگر فقیه کنج منزل بنشیند و در هیچ امری
از امور دخالت نکند، نه قوانین اسلام را حفظ کند، نه احکام اسلام را نشر دهد، نه
دخالت در امور اجتماعی مسلمانان کند، و نه اهتمام به امور مسلمین داشته باشد، به
او «حصن الاسلام» گفته میشود؟ او حافظ اسلام است؟
اینکه فرمودهاند «فقها حصون اسلامند» یعنی مکلفند
اسلام را حفظ کنند، و زمینهای را فراهم آورند که بتوانند حافظ اسلام باشند. و این
از اهم واجبات است. و از واجبات مطلق میباشد نه مشروط!
(در زمان قبل انقلاب که
احکام اسلام به درستی انجام نمیشده حضرت امام فرموده ):بسیاری از احکام اسلام جزء
علوم غریبه شده است! اصلًا اسلام غریب است. از آن فقط اسمی مانده است شما در
صورتی خلفای اسلام هستید که اسلام را به مردم بیاموزید. و نگویید بگذار تا امام
زمان (ع) بیاید. شما نماز را هیچ وقت میگذارید تا وقتی امام زمان (ع) آمد
بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاکم خمین را نداشته باشید که
میگفت: باید معاصی را رواج داد تا امام زمان (ع) بیاید!
بحث در روایت
الفقهاء امناء الرسل
علی عن ابیه، عن
النّوفلی، عن السکونی، عن ابی عبد اللَّه، عَلَیْهِ السّلام، قال قال رَسُولُ
اللَّهِ (ص) الفُقَهاءُ أُمَناءُ الرّسُلِ ما لَمْ یَدْخُلوُا فی الدّنیا. قِیلَ
یا رَسول اللَّه وَ ما دُخولهم فی الدّنیا؟ قالَ: اتّباعُ السّلْطَانِ. فَاذا
فَعَلوُا ذلِکَ، فَاحذَرُوهُمْ عَلی دیِنِکُمْ
هدف بعثتها و
وظایف انبیا
به حکم عقل و
ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیا (ع) تنها مسأله گویی و بیان احکام نیست در
حقیقت، مهمترین وظیفه انبیا (ع) برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق
اجرای قوانین و احکام است، که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی
ملازمه دارد. چنانکه این معنا از آیه شریفه به وضوح پیدا است: «لَقَدْ ارْسَلْنا
رُسُلَنا بِالْبَیّناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ
النّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید 25)
فقها در اجرای
قوانین و فرماندهی سپاه و اداره جامعه و دفاع از کشور و دادرسی و قضاوت مورد
اعتماد پیامبرند
بنا بر این،
الفقهاء امناء الرسل یعنی کلیه اموری که به عهده پیغمبران است، فقهای عادل موظف و
مأمور انجام آن هستنند.مراد از امناء الرسل کسانی هستند که از هیچ حکمی تخلف
نکنند، و پاک و منزه باشند، چنانکه در ذیل حدیث میفرماید:
ما لم یدخلوا فی
الدنیا. یعنی تا هنگامی که به منجلاب دنیاطلبی درنیامدهاند. پس اگر فقیهی در فکر
جمعآوری مال دنیا باشد، عادل نیست، و نمیتواند امین رسول اکرم (ص) و مجری احکام
اسلام باشد.
خلاصه، اجرای
تمام قوانین مربوط به حکومت به عهده فقهاست
همان طور که
پیغمبر اکرم (ص) مأمور اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود و خداوند او را
رئیس و حاکم مسلمین قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است، فقهای عادل هم بایستی
رئیس و حاکم باشند، و اجرای احکام کنند و نظام اجتماعی اسلام را مستقر گردانند.