چنانكه گفته شد اسباب و عوامل بسياري را مي توان در آيات و روايات به دست آورد كه بيانگر كسب مراتبي از مراتب و درجات كمالي ايمان است. همه اين روايات كه در چارچوب اصول اخلاقي سامان يافته است، به انسان مي آموزد كه چگونه مي تواند با تخلق به صفات اخلاقي، خود را به مراتب كمالي برساند و يا از مرتبه اي به مرتبه اي بالاتر صعود كند و تقرب خويش به خدا را با فضايل اخلاقي و تخلق به صفات نيك و خوب و زيبا افزايش دهد و به او نزديك تر و نزديك تر شود.

امام صادق براي كسب مرتبه اي از مراتب كمالي ايمان، سه گانه هائي را فرموده است كه بر محور اخلاق برتر است. ايشان مي فرمايد: سه چيز است كه در هر كه باشد ايمانش كامل است: 1- كسي كه چون خشمگين شود اين امر او را از حق خارج نسازد 2- و چون از چيزي خوشنود گردد اين شادي او را به گناه نكشاند 3- و كسي كه چون به قدرت رسيد گذشت و بخشش نمايد. (تحف العقول، ص 339)

1- فرو خوردن خشم: خشم يكي از صفات هيجاني انساني است. انسان ها هرگاه با امري ناپسند و زشت و برخلاف خواسته هاي خود مواجه شوند كه موافق طبع و طبيعت ايشان نباشد، غيظ مي كنند و خشم مي گيرند. اين خشم و غيظ مي تواند بر خاسته از انگيزه هاي الهي باشد، ولي چون با عقل مديريت نشده است و تحت تأثير هيجانات نفساني است مي تواند تأثيرات بدي بجا گذارد. از مهمترين تأثيرات بد آن مي توان به خروج از دايره اعتدال و عدالت اشاره كرد و يا به خروج از دايره اخلاص در عمل توجه داد. كسي كه خشم مي گيرد تحت تأثير هيجانات نفساني قرار مي گيرد و عمل مي نمايد.

در اين حالت چون عقل ديگر حاكم و مسلط بر نفس نيست، رفتارهاي شخص بيرون از دايره عدالت و اعتدال خواهد بود. از اين رو افراد خشمگين هرگز در مسير درست و عادلانه رفتار و عمل نمي كنند و به سرعت از جاده حق و عدالت بيرون مي روند. در اين جاست كه مديريت خشم توسط عقل مهم و اساسي است. در داستان معروفي كه درباره جنگ اميرمؤمنان علي(ع) با عمروبن عبدود آمده، آن حضرت پس از آن كه عمرو در جنگ شكسته خورده و حضرت(ع) بر سينه او نشسته بود، بر روي حضرت(ع) آب دهان مي اندازد. آن حضرت(ع) از روي سينه اش برمي خيزد تا خشم خويش را به سبب عمل زشت عمرو فرو خورد و سپس تنها براي رضايت خداوند جان دشمن خدا را بگيرد تا هيچ گونه غير و هواهاي نفساني در عمل عبادي جهاد و دشمن كشي در دل راه نيافته باشد.

در روايت بالا امام صادق(ع) به اين مسئله توجه مي دهد كه خشم گرفتن امري طبيعي است و انسان به سبب دارا بودن نفس نمي تواند از خشم كه جزو طبيعت انساني است خالي باشد، ولي مديريت خشم و مهار آن به وسيله عقل، اصل اساسي است كه وظيفه هر مؤمني است؛ چرا كه انسان مؤمن اهل عقل و فردي خردمند و خردورز است و براساس آيات و روايات اصولاً سرمايه انساني دين داري و اخلاق، ريشه در عقل دارد و يكي از نشانه هاي خردورزي انسان، ايمان و اخلاق و حياورزي اوست. (اصول كافي، كتاب عقل و جهل) پس ميان ايمان و عقل ارتباط تنگاتنگي است و بود يكي به معناي بود ديگري و فقدان يكي به معناي فقدان ديگري است؛ چرا كه ايمان و عقل لازم و ملزوم يكديگرند. براين اساس، انسان مؤمن به سبب خردورزي، به سرعت مهار نفس خويش را به دست مي گيرد و خشم خود را كنترل مي كند تا خشم طبيعي، او را از جاده حق و عدالت بيرون نبرد. از اين رو خداوند از صفات اهل ايمان و احسان را كظم غيظ يعني فروخوردن خشم دانسته است. (آل عمران، آيه134)

2- شادي به دور از گناه: يكي ديگر از هيجانات نفساني شادي است. انسان ها با ديدن اموري كه موافق طبع و طبيعت ايشان است، خشنود شده و اگر اين موافقت طبع قوي تر باشد بروز و ظهور خشنودي به شكل هيجاني شديد و شادي و فرح است. در حقيقت ريشه شادي در انسان را مي بايست در خشنودي و رضايت نفس او جست و جو كرد؛ چرا كه عامل سازگار با طبع و طبيعت او تحقق يافته است. انسان ها گاه دچار شگفتي مي شوند؛ زيرا با عواملي مواجه مي شوند كه ايشان را بسيار خوشايند است. در اين حالت خوشحالي و شادي آنان به شكل فرح و طرب بروز مي كند و افزون بر جوانح و قلب و درون، جوارح و اعضاي ايشان را به واكنش شديد وادار مي سازد. كلمات شادي بخش از دهان خارج مي شود و افزون بر بشاش شدن چهره، دست و پا و بدن آنها نيز متأثر از سرور دروني شديد به حركت درمي آيد.

در اينجاست كه عقل مي بايست وارد شده و مديريت نفس هيجان زده را به عهده گيرد. هيجانات خشم و شادي، امري طبيعي براي نفس تحت تأثير عوامل و اسباب بيروني است. اما انسان مؤمن كه انساني عاقل است هر دو دسته از هيجانات را مديريت و مهار مي كند و اجازه نمي دهد كه اين هيجانات، او را از دايره عقلانيت و عدالت و اعتدال بيرون برده و به سوي باطل كشاند. خداوند در آياتي چند، برخي از انسان ها را كه تحت تأثير هيجانات نفساني عمل و رفتار مي كنند سرزنش مي كند. پس همان گونه كه رفتارهاي متأثر از خشم مديريت نشده از سوي عقل، ناپسند و زشت دانسته شده است؛ رفتارهاي متأثر از شادي مديريت نشده نيز ناپسند و زشت دانسته مي شود و خداوند به صراحت اعلام مي دارد كه رفتارهاي فرحناك را دوست نمي دارد؛ چرا كه ريشه در خروجي از عقلانيت دارد. (قصص، آيه67)

پس، از نشانه هاي خردورزي آن است كه عقل مديريت نفس را در هيجاناتي چون خشم و شادي به دست گيرد و اجازه ندهد كه هيجانات نفساني انسان را به رفتارهاي زشت و ناپسند بكشاند و از جاده عدل و اعتدال و حق بيرون برد. كساني كه عقلشان حاكم بر نفس نيست، از ايمان كاملي برخوردار نيستند و رفتارهاي ضدايماني و ضدعقلاني از آنان صادر مي شود. از اين رو حتي به گناه نيز مي افتند و در هنگام شادي به سبب عدم تسلط عقل بر نفس در شادي خويش مرتكب گناهاني مانند اسراف و اتراف مي شوند.

3- قدرت همراه با گذشت: قوت و قدرت مي تواند ذاتي و يا اكتسابي باشد. برخي از انسان ها داراي قوت و قدرت بدني هستند؛ چنانكه خداوند درباره حضرت طالوت مي فرمايد كه او داراي بدني قوي و قدرتمند بود (بقره، آيه274) همين خصوصيت را خداوند به حضرت موسي(ع) نسبت مي دهد و از زبان دختر شعيب(ع) بيان مي كند كه ايشان مردي قوي و امين بودند. (قصص، آيه26) داشتن قوت بدني از امور غير ارادي است هرچند كه مي توان با شيوه هائي آن را پرورش داد ولي هركسي نمي تواند با پرورش و ورزش، قوت بدني را به دست آورد.

اما قدرت اكتسابي به اين است كه انسان از طريق نفوذ مادي و يا معنوي و كسب اعتبار در جامعه از امتيازاتي بهره گردد. قدرتي كه از اين طرق به دست مي آيد، در برخي از موارد همراه با نوعي ولايت بر ديگران است. مثلا پدر بر فرزند ولايت دارد و همين ولايت براي او قدرتي را به همراه مي آورد. همچنين براساس آموزه هاي اسلامي، شوهر بر زن ولايت دارد. (نساء، آيه 34) در نظام اسلامي ولي فقيه به تبعيت از اولوالامر داراي ولايت است (نساء، آيه 59) كه براي آنان قدرتي را اثبات مي كند كه گاه ايشان را اولي از خود مردم بر جان و مال و عرضشان قرار مي دهد. (احزاب، آيه 6)

قدرت از آن جايي كه تسلط بي چون و چرايي را موجب مي شود، نيازمند تسلط عقل بر شخص است؛ چرا كه اگر عقل ايماني بر چنين شخصي مسلط نباشد مي تواند از قدرت در جهت مفسده و ضرر بهره برد. از اين رو كمال ايمان را امام صادق(ع) در مديريت عقل بر نفس در هنگام قدرت و اجراي آن دانسته است تا اجازه ندهد كه نفس بر خلاف عقل و موازين آن از جاده حق و عدالت بيرون رود. در هنگام قدرت اگر انسان بتواند حتي يك گام برتر از عقل از دريچه قلب به مسايل بنگرد بسيار كاري بجا و خوب انجام داده است؛ چرا كه عقل، حكم به مجازات گناهكار و خطاكار مي كند و مجازات متناسب با جرم، امري است كه عقل بدان حكم مي كند. از آنجايي كه شخص در قدرت است مي بايست يك گام برتر رود و از دريچه احسان و قلب به مسئله بنگرد و از خطا و اشتباه بلكه حتي برخي از گناهان، چشم پوشي كند تا خطاكار درس عبرت گيرد و در مسير درست گام بردارد.

 از اين رو گفته اند عفو و گذشت از بزرگان است و در آيات و روايات كساني كه در قدرت و اقتدار، عفو و گذشت مي كنند به عنوان اهل احسان ستوده شده اند. مثلا كسي كه مي تواند قصاص كند ولي از آن بگذرد مورد عنايت الهي است و خداوند از او راضي و خشنود است. در آيات قرآني از عفو، بسيار تجليل شده است. عفو، رفتاري احساني است كه به حكم قلب انجام مي گيرد نه عقل. به اين معنا كه قلب آدمي حكم مي كند كه گذشت نمايد. البته عقل مخالف رفتاري كه قلب توصيه مي كند نيست؛ چرا كه عقل اينگونه رفتار را پسنديده دانسته و موافق آن است. به سخن ديگر، كسي كه به حكم قلب عمل مي كند مخالف نفس عمل كرده است ولي هرگز مخالف عقل عمل نمي كند؛ چرا كه اينگونه رفتار مورد تأييد عقل است. پس مي توان گفت كه احسان و ايثار و عفو و گذشت، رفتاري موافق عقل و مخالف هواي نفساني است.

 خداوند در آياتي از انسان ها خواسته است كه ايمان خويش را با عفو و احسان و ايثار و گذشت كامل كنند و نشانه دهند كه تا چه اندازه در مسير كمالي گام برمي دارند و ايمان را دوست مي دارند و موافق عقل و قلب و ايمان عمل مي كنند. (بقره، آيات 178 و 273؛ تغابن، آيه 14 و آيات ديگر)به هر حال، از نظر امام صادق(ع) رفتارهاي عقلاني و موافق عقل كه در اصول اخلاقي مورد تأكيد است موجب مي شود تا انسان مراتبي از كمال ايمان را درك كند.

پس بايد همواره بر اين امور توجه كامل داشته باشيم؛ چرا كه خداوند به حكم آيه2 سوره عنكبوت هيچ مدعي ايمان را بدون آزمون رها نمي كند و هر دم ممكن است كه به خشم و شادي يا قدرت آزموده شويم و اگر نتوانيم در عين قدرت گذشت و در اوج شادي پرهيز از گناه و در اوج خشم، كظم داشته باشيم، ممكن است از دايره عقل و ايماني كه مدعي آن هستيم دور افتيم و به ورطه كفر و نفاق سقوط كنيم. پس بايد همواره بر اصولي از اين دست توجه داشته و پايبند آن باشيم تا مراتب عقلاني و ايماني خويش را تقويت نماييم.