فتنه 92 به کارگردانی و بازیگری چه کسانی روی صحنه خواهد رفت؟-قسمت آخر
نقش ضلع خارجی جریان فتنه
برای آنکه به جامعیت تحلیلی برسیم لازم است تا «ضلع خارجی جریان فتنه» نیز در سناریوی مد نظر غرب جایابی شود. این بخش از فتنه متشکل از گروههای ضدانقلاب است که با محوریت شورای هماهنگی «راه سبز امید» مشغول فعالیتاند. از آنجا که حیات این جریان در دو سال اخیر به مخاطره افتاده است، فعالیت برای تأثیرگذاری در انتخابات آیندهی ریاست جمهوری، بیش از آنکه هدف غایی باشد، بهانهای برای بقای این جریان محسوب میشود.
با این وجود، سرویسهای جاسوسی غرب با ابزار این شورا در صددند در وهلهی اول به ساماندهی و انسجام نسبی اپوزیسیون بیرونی دست یابند. این جریان همچنین موظف به جمعآوری اطلاعات داخل کشور و ارائهی برآوردهای منظم برای تعریف عملیات غربیها در داخل و خارج کشور است.
هدفگذاری جدیتر شورای راه سبز امید «هیجانی کردن رفتار اجتماعی مردم» و در مواردی «موجسواری» بر هیجانات اجتماعیِ تولیدشده است. انجام فعالیتهایی برای محکومیت جمهوری اسلامی در بحث حقوق بشر نیز در فهرست مأموریتهای این گروه قرار دارد. موارد دیگری نیز با استناد به سابقهی چند سالهی فعالیت این گروه قابل پیشبینی است که اجمالاً عبارتاند از:
- زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، این بار با کلیدواژهی رمز «انتخابات آزاد»
- تلاش برای افزایش منازعهی قدرت در ایران
- تأکید بر گفتمان سازش به عنوان تنها گزینهی رهایی
- بحراننمایی و تلاش برای اعلام ناکارآمدی دولت در ماههای پایانی
- تلاش برای احیای ناآرامیهای خیابانی
- تلاش برای تأثیرگذاری منفی بر مشارکت مردم
- مستندسازی مجدد موضوع تقلب و تخلف
نقش جریان انحراف در فتنهی ۹۲
برای دستیابی به تحلیلی جامعتر در خصوص انتخابات ۹۲ و فتنهی احتمالی، پرداختن به نقش جریان انحراف نیز کاملاً ضروری و لازم به نظر میرسد.
جریان انحراف، به عنوان یک حلقهی حاشیهای در اطراف دولت، در حالی وارد فضای انتخاباتی آینده خواهد شد که به نظر میرسد حوزهی فعالیت خود را در دو بخش مورد پیگیری قرار خواهد داد؛ دو فضایی که قطعاً به صورت مکمل یکدیگر عمل خواهند کرد:
1- حوزهی عملیات سیاسیـاجتماعی
جریان انحرافی اصولگرایان نیازمند خلق یک «چهره» در جغرافیای سیاسی کشور است؛ چهرهای که میخواهد خود را به عنوان یک «پدیدهی جدید» ظهور و بروز دهد، اما بنا به واقعیتهای موجود، جلوهگریاش چندان منطبق با گفتمان موجود انقلابی نیست. گفتمانی که به دلیل کارکردش، نیروهای ارزشی حاضر نیستند خواست و نقش تعیینکنندگی خود را بدان اعطا کنند و به راحتی در اختیار پدیدهی این جریان قرار دهند.
این جریان که از هماکنون علقههای دهکهای ارزشی را از دست داده و بنا به منظومهی فکریاش، خود را دربردارندهی حداقلی از پتانسیل جدید در سپهر سیاسی کشور میداند، بر این باور است که شعار استقلال و عدالت در کاشانهی این جریان بروز و ظهور داده میشود و گفتمان مسلط آینده به سوی گفتمان آزادی (به تعبیر دقیقتر اعطای آزادیهای فراسوی خطوط قرمز) میل خواهد کرد. لذا کسب علقههای دهکهای بالا، که طبقهی متوسط و طبقات بالا را شامل میشود، سخت مورد توجه آنان قرار گرفته است. البته این جریان برای کسب علقهی دهکهای پایین نیز برنامهی دیگری دارد که در بخش دیگر بدان اشاره خواهد شد.
نگاهی به خطوط فکری این جریان نشان میدهد که آنان در جذب این علقهها تلاشهای بیشماری را ترتیب دادهاند. ارسال این گراها اما تنها با دادن علائم کافی نیست، آنچه به تأکید مورد نیاز آنان است، ایجاد دوقطبیهای مختلف است.
در حقیقت جریان انحراف خواهد کوشید تا قطببندی خود را «ما در برابرِ...» تعریف و تفسیر کند که این سهنقطه میتواند عبارت باشد از نظام، روحانیت، اصولگرایان، سپاه و...
از دیگر سو، طرح برخی مطالب توسط جریان انحرافی اصولگرایان در مقابل نظام اندیشگی، باورها و هنجارهای نیروهای ارزشی، گرایش شدید به بروز دادن سیاستهای لیبرالیستی در حوزهی اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و... دربردارندهی این موارد است که:
1- جریان انحرافی در میان اصولگرایان برای خلق پدیدهی خود سخت نیازمند یک دوقطبی است؛ به شکلی که تعریف و تصویر مخلوق آنها حتی به عنوان یک قطب منفی در جامعه چندان برای آنان مهم تلقی نمیشود.
2- این قطب منفی میکوشد با طرح مباحث ساختارشکن، کانونهای مقاومت و فشار را در برابر خود شکل دهد تا در حقیقت بتواند جایگاه خود را به عنوان یک قطب تثبیت کند. بنا بر باور این جریان، شکلگیری این کانونهای مقاومت و سازماندهی عصبیتهای بروزیافته میتواند دهکهای بالا را، که در حال حاضر در مقابل این جریان هستند، مجذوب این جریان کند. تأکید یکی از مشاوران دولت اصلاحات مبنی بر اینکه در صورت کاندیدا شدن مهرهی این جریان، باید از آن حمایت کرد، چرا که خواست او با خواست آنها همپوشانیهایی دارد، در همین راستا قابل ارزیابی است.
3- از دیگر سو، جریان مزبور میکوشد تا با طرح برخی موارد همچون اینکه بخشهایی از بدنهی اصولگرایان با توجه به عدم تعلق گرفتن سهم در برابر و روبهروی آنها قرار گرفتهاند، خود را مبرای از انتقادات اصولگرایان نشان دهد و ضمن به میدان آوردن پتانسیل و قابلیت حامل و چهرهی گفتمان موجود، انضمام حداقل حامیان و ظرفیت جدید را به سامان برساند.
همچنین این جریان با برخی طراحیها به دنبال پیگیری محورهای فوق نیز هست:
الف) احساس بیقاعدگی سیاسی را در بخشهایی از جامعه پمپاژ کند؛ به این معنا که فرد چنین احساس و استنباط کند که قواعد و قوانینی که باید مناسبات سیاسی را تعیین و هدایت کند از میان رفته و قرار است قاعدهی جدیدی شکل گیرد.
ب) با شکل دادن به مباحث جدی هنجارشکنانه و ساختارشکنانه طی ماهها و سالهای آینده، پدیدهی خود را به عنوان یک نقطهی گره سلبی (منفی) مطرح و مناسبات را حول قطببندی جدید طراحی کند.
ج) با گفتهها و کردارهای خود جریان اصولگرایی را به عنوان یک جبههی متحد دچار انشقاق نماید و جریان رقیب را در خود جریان اصولگرایان تعریف و تصویر کند.
د) گرایشهای فزاینده به یک محیط بحرانزا و بحرانزی را برای ادامهی فعالیتهای خود تعریف کند.
هـ) با توجه به نیاز این جریان به کار تشکیلاتی، آنها به دنبال شبکهسازی در محیطهای مختلف هستند و در این زمینه فعالیتهای خود را شتاب بخشیدهاند. در همین زمینه، ارتباط با برخی سرشبکههای دانشجویی، هنرمندان و اصناف، ایرانیان خارج از کشور، توجه به برخی اقلیتها، جمعشدگی پیرامون دستور کارهای مختلف و گوناگون (متناسب با سلایق و علایق و مشی و مشربها) و... از جمله مواردی است که از هماکنون بخشهایی از آنان در دستور کار قرار گرفته است.
و) از هماکنون این جریان برای خود تأکید بر موارد ذیل را لازمالاجرا دانسته است:
- آوانگارد بودن (پیشتاز کنشها و واکنشهای نظری و علمی، سیاسی و اجتماعی(
- چندساحتی بودن (اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، حقوقی و اقتصادی(
ـ ملی (مستقل و بومی) بودن، با تأکید بر چارچوبهای فراخ هویتی «دینیـایرانی»
ـ تشکیلاتی (اما نه لزوماً حزبی) بودن
- ایجاد تشکیلات منظومهای و خوشهای متکثر
- تعمیق و گسترش مجادلات کلامیـرسانهای
- اصلی و فرعی کردن چالشهای موجود جامعه
- تأکید بر «صورت» مبانی بدون داشتن دغدغهی «سیرت» آن
- تلاش برای رادیکالیزه کردن هویتهای ارزشی در برابر خود تا بالاترین سطوح ممکن
- تلاش برای شکلدهی به نظام نخبگانی مطلوب خود با تکیه بر استفاده از ابزارهای تشویقی، کنترلی، تحریمی موجود در مجوزها، امکانات و تسهیلات
- اتکای بیشتر بر اقلیت معتقد و تلاش برای ایجاد اقلیتهای متعدد صنفی و قشری
- گشایش نسبی در فضای اجتماعیـفرهنگی
- تلاش برای ایجاد شکاف میان بازیگران (الیت) رسمی حکومتی (حاکمیت دوگانه)
- تلاش برای ایجاد شکاف میان «عمل» و «نظر» برخی نخبگان سیاسی
- کوشش جهت شکاف میان نظام اجتماعی و نظام سیاسی و قرار دادن نظام سیاسی در برابر وضعیت «پات» (مسلوبالاختیار شدن(
- گرایش فزاینده به یک نظام بحرانزا و بحرانزی
- ایجاد شکاف میان جبههی اصولگرایان از طریق انشقاق میان تشکلهای انقلابی
- ایجاد وضعیت آچمز برای نظام جمهوری اسلامی
- ایجاد بنبست ساختاری برای نظام
- شلوغ کردن صحنهی انتخابات به لحاظ تعدد کاندیدا
- تخریب و هجمه به شخصیتها و گروههای مرجع
- تأکید بر دین حداقلی
- ایجاد بیقاعدگی سیاسی
- بیاعتباری رسانههای اصولگرا برای بیاعتمادسازی افکار عمومی به آنها
2- حوزهی اقتصادی
جریان انحراف برای جلب رأی دهکهای پایین جامعه تلاش وافری دارد تا فاز دوم هدفمندی یارانهها را به عنوان دور جدیدی از تزریق مالی در دهکهای پایین جامعه کلید بزند.
گرچه در این میان مجلس در خصوص اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها سخت مقاومت کرده است، ولی این جریان ضمن فرافکنی تلاش دارد این مقاومت و مخالفت را ابزاری برای شورش اجتماعی قرار دهد. در حقیقت این جریان گرچه در ساحت ذکرشدهی قبلی به دنبال بروز دادن هیجاننمایی است، اما در این ساحت تلاش دارد سیاستهای معطوف به نیازهای روزمره (امپرسیونیستی) را مورد تأکید خود قرار دهد.
در این زمینه تحلیل اخیراً انتشاریافته در شبکهی ایران قابل تأمل است: «پیام فتنهی 88 که مبنایی سیاسی و اجتماعی داشت صرفاً در دهکهای درآمدی 9 و 10 کشورمان مسموع بود و به دلیل همین محدودیت پایگاه طبقاتی، امواج فتنهی 88 نه تنها فراگیر نشد، بلکه در یک بازهی زمانی 8 ماههی موجآفرینی فتنهگران میرا شد، اما طراحان فتنهی 92 با جمعبندی تجربهی فتنهی 88، اکنون 5 دهک درآمدی، یعنی دهکهای درآمدی 3 تا 7 را هدف گرفتهاند که در صورت تحقق اهدافشان، کشور را با مخاطراتی نظیر آشوب اجتماعی و اعتصاب روبهرو خواهند کرد.» این متن میکوشد تا با «وعدهی بزرگ»، از هماکنون مزهی پول هنگفت را به دهکهای پایین جامعه بچشاند و القا نماید که توقف فاز دوم هدفمندی یارانهها در دهکهای فرودست ایجاد حس محرومیت نسبی میکند و زمینهساز آشوبهای خیابانی در اردیبهشتماه ۹۲ خواهد شد.
به بیان دیگر، با تأمل بیشتر میتوان دریافت که جریان انحراف ضمن توجه و دامن زدن به «بلوای نان»، به دنبال ترکیب این راهبرد همزمان با تحریم (به عنوان عامل خارجی) و شورش خودی علیه خودی (به عنوان فاکتور داخلی) است. همچنین این جریان میکوشد تا با سوژه قرار دادن دهکهای پایین جامعه، آنان را متضرر از «سود آنی» و چیزی که متعلق به آنان است قلمداد کند و بازی دهد و با «فاقد امتیاز» خواندن آنان، فشارهای اقتصادی را متوجه بقای روزانهشان نماید تا شاید از این طریق بتواند زنجیرهای از اعتراضات را در سراسر کشور ایجاد نماید.
در مجموع با توجه به رفتارهای جریان انحراف میتوان به صرافت تأکید کرد که جریان انحراف در انتخابات ۹۲، ضمن عبور از آرامش، به دنبال گره زدن شرایط اکسپرسیونیستی (هیجاننمایی) با شرایط امپرسیونیستی (سیاستهای معطوف به نیازهای روزمره) خواهد بود.
پاس و آبشار فتنه و انحراف
در مجموع، با توجه به بررسی برنامههای طیفهای مختلف داخلی و خارجی تأثیرگذار بر انتخابات آتی ریاست جمهوری، کاملاً مشخص است که فشارهای اقتصادی وارد آمده بر نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک فرصت جدی پیش روی جریان فتنه و انحراف قرار دارد و این دو جریان تلاش میکنند از اقتضائات موجود به صید راهبردهای خود در محیط داخلی بپردازند.
در این چارچوب، بررسی فعالیتهای این دو جریان کاملاً نشان میدهد که آگاهانه یا ناآگاهانه، این دو جریان در توافق نانوشته به بازی پاس و آبشار روی آوردهاند و هر یک به فراخور زمینه، امتیازگیری از حاکمیت را دنبال میکنند.
جریان فتنه و انحراف بیشک هر دو، اصولگرایی و گفتمان آن را مهمترین رقیب خود میدانند و در این چارچوب به حمله به آن میپردازند. در شرایطی که جریان انحراف به تخریب جریان اصولگرایی میپردازد، فتنهگران به برجستهسازی آن مشغولاند و ضمن دریافت پاس، شدت حمله به این گفتمان را دوچندان میسازند. برای مثال، جریان فتنه تلاش دارد تا با تحریک جریان انحراف، به ایجاد گشایش سیاسی برای خود بپردازد.
اصلاحطلبان در این زمینه بر روی رفتارهای نوظهور احمدینژاد حساب ویژهای باز کردهاند و بر بهرهگیری از این رفتارها تأکید میکنند. علیرضا علویتبار در این زمینه هدف احمدینژاد از این رفتارها را به این شرح تعریف و تفسیر میکند:
1- مجموعهی این مواضع، یک بازی طراحیشده برای ایجاد یک فضای رقابتی و نیز ایجاد نوعی اپوزیسیون نمایشی است؛ اپوزیسیونی که در انتخابات کارکرد داخلی دارد.
2- احمدینژاد احساس کرده که در حال حذف شدن از دایرهی حاکمیت است و آیندهای ندارد. بنابراین با طرح این مباحث، در صدد ایجاد فضای لازم برای چانهزنی و امتیاز گرفتن است تا عمر سیاسیاش در نظام جمهوری اسلامی به پایان نرسد.
3- احمدینژاد در شعارها و اقدامات اقتصادیاش موفق نبوده و با به بنبست رسیدن سیاستهایش احساس میکند که با تصویر نامطلوبی صحنهی سیاسی ایران را ترک میکند و هیچ سرمایهی معنوی و اجتماعیای برای خودش ایجاد نکرده است. به همین دلیل، در حال تغییر روش است تا بلکه به شیوهی دیگری بتواند سرمایهی اجتماعی لازم را کسب کند. در واقع، مطابق این تفسیر، او میخواهد با چهرهای مظلوم و جذاب ـاز لحاظ سیاسیـ برای طبقاتی که خواستار مشارکت و آزادی سیاسیاند، عرصهی سیاسی را ترک کند.»
در مجموع، اصلاحطلبان، با توجه به این تعاریف و تفاسیر، محور دوم را «نقطهی طلایی بازی احمدینژاد» ارزیابی میکنند و میکوشند تا از این راهبرد احمدینژاد به عنوان یک فرصت برای خود بهره جویند و تلاش احمدینژاد را در راستای سیاستهای اصلاحطلبان مدیریت کنند.
علیرضا علویتبار در این زمینه این مکانیسم را این گونه توضیح میدهد: «به نظر من، این اقدامات را نباید جدی گرفت. البته هر فرصتی، فرصتی است برای نقد مکانیسمهایی که ما را به اینجا رسانده است. انتقادهای امروز احمدینژاد فینفسه هیچ ارزشی ندارد، اما فرصت خوبی است که دیگران بتوانند سازوکارهایی را نقد کنند که کار را به اینجا کشانده است.»
وی در ادامه بر دو محور تأکید میکند و معتقد است باید از این 2 طریق به بهرهبرداری از این فرصت پرداخت. این دو فرصت از نگاه علویتبار عبارتاند از:
الف) کشاندن احمدینژاد به فضای معارضه با نظام
علویتبار در این زمینه میگوید: «به حرفهای جدید احمدینژاد وقتی میتوان اعتماد کرد که او لااقل در حوزههای تحت اختیار خودش، اقدامات سابقش را تا حدی تعدیل کند. اصلاحطلبان در صورتی میتوانند از او در برابر اصولگرایان حمایت کنند که مجموعهای از اقدامات دمکراتیک را از محمود احمدینژاد مشاهده کنند.»
ب) تلاش برای گشایش فضای سیاسی برای اصلاحطلبان
تئوریسین اصلاحطلبان در این زمینه معتقد است که باید به پیامدهای کنشهای جدید احمدینژاد توجه داشت و برای جریان اصلاحات فضای جدیدی خلق کرد.
علویتبار میگوید: «اگر نتیجهی رفتارها کاهش بحرانها و گشایش فضای اجتماعی باشد، این به نفع همه است. اگر نیرویی که این کار را انجام میدهد، به صورت تصادفی و موردی این کار را انجام دهد، خیلی نمیتوان روی عملکرد او حساب کرد؛ اما اگر مجموعهای از اقدامات با هدف احقاق حقوق مردم و باز کردن فضای سیاسی جامعه محقق شود، در این صورت میتوان دربارهی این نیرو بیشتر تأمل کرد.»
با توجه به مطالب گفتهشده، میتوان پیشبینی کرد که:
-جریان اصلاحطلب از این پس در رسانههای خود به تشویق برخی رفتارهای نوظهور احمدینژاد میپردازد و مطالبات جدیتر را از وی درخواست میکند. مصاحبهی صادق زیباکلام با روزنامهی اعتماد را باید در همین راستا ارزیابی کرد. زیباکلام در این خصوص گفته است: «اصلاحطلبان باید به احمدینژاد خوشآمد گفته و در عین حال، به وی یادآوری کنند که او یک گام برداشته و حالا منتظریم که گامهای بلندتری در جهت تحقق دمکراسی در کشور بردارد.»
- این جریان خواهد کوشید تا مدل «پاس و آبشار» را عملیاتی سازد و با هر رفتار نوظهور و غیرقابل تعریف جریان انحراف، به اجتماعی کردن این مطالب در راستای بهرهبرداری خود بپردازد.
- از دیگر سو، جریان انحراف بیشک خواهد کوشید تا نتیجهی تحرکات اصلاحطلبان را در لحظهی موعود مصادره کند و به نفع خود تغییر جهت دهد.