فتنه 92 به کارگردانی و بازیگری چه کسانی روی صحنه خواهد رفت؟-قسمت اول
تحلیل پیش رو به ارزیابی راهبرد طرف خارجی، به ویژه آمریکا و بازوهای داخلی آن دربارهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران، با توجه به مجموعه دادههای موجود، میپردازد. در این تحلیل به وضوح مشاهده میشود برای غرب بسیار حیاتی است که بتواند با استفاده از فرصت انتخابات ریاست جمهوری مجدداً گزارههای کلیدی فتنهی 88 را در ذهن مردم احیا و تثبیت نماید.
در این زمینه شاید جدیترین نشانهها را باید در انتشار سرمقالهای دانست که در ارگان وابسته به ناتو منتشر شد. در۲۳دسامبر ۲۰۱۲(3 دیماه سال جاری) «آلونبن» در سرمقالهی «المانیتور»، در اعترافی زودهنگام، «هدف نهایی غرب» از فشارهای گوناگون بر نظام ایران را زمینهسازی برای «آغاز ناآرامی خیابانی» در ایران ذکر کرده و نوشته است: «مشاهدهی پیشرفتهای ایران موجب شد برخی در نیروهای دفاعی، پارادایم جدیدی را مطرح کنند که به جای تواناییهای فیزیکی، بر انگیزههای ایران تمرکز میکند. در واقع این پارادایم تصدیق میکند که توسل به نیروی نظامی به تنهایی حاوی پاسخی راضیکننده برای چالش ایران نیست. این پارادایم، با اذعان به اینکه اعمال تحریمهای جامعهی بینالمللی علیه ایران نقطهی شروع فشار بر حکومت این کشور است، خواستار تشدید فشار بینالمللی از طریق تحریمهای بیشتر در کنار فعالیتهای مخفی علیه برنامهی پرسنل، تأسیسات هستهای و نیز حکومت آیتاللهها در ایران است. با توجه به احتمال روزافزون وقوع بهار عربی در خیابانهای تهران، ترکیب فشار اقتصادی و سیاسی میتواند آیتاللهها را به بازنگری در برنامهی هستهای متقاعد کند».
همهی اسناد موجود نشان از آن دارد که غربیها نوعی «مدیریت هوشمند» را برای این دور از انتخابات در ایران به کار بستهاند و مترصد تعیین شرایط لازم برای رسیدن به جمعبندی آخر خود در این بارهاند. بیشک مدیریت هوشمند در این راهبرد کاملاً اقتضائی بوده و بر اساس شرایط داخلیِ محیط هدف، کنشگر را به تصمیم میرساند. غربیها فضای داخلی ایران را در ماههای منتهی به انتخابات بسیار پُرالتهاب و تحولات آن را غیرقابل پیشبینی ارزیابی میکنند. در عین حال این نکته قطعی است که هدف کلان غرب سوق دادن کشور به سمت فضایی است که هر چه بیشتر به فضای سال 88 شبیه باشد. با این تفاوت که آسیبهای فتنهی 88 در راهبرد اخیر غرب ترمیم شده است؛ به شکلی که حاصل همهی پروژههای علیه ایران در نقطهی انتخابات به پیروزی سناریوی غرب منتهی شود؛ سناریویی که باید آن را ترکیبی از انواع گزینهها و مدلهای موجود دانست که شاهکلید آن «بستر انتخابات» است.
این اما همهی ماجرا نیست. تصویر واضحتری از سناریوی غرب برای انتخابات ۹۲ ایران را باید در مصاحبهی «نوام چامسکی» با شبکهی سلطنتی بیبیسی فارسی جستوجو کرد. با تدقیق در گفتههای این استراتژیست آمریکایی میتوان از برنامهی سازمانهای جاسوسی غرب برای فتنهانگیزی در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ پرده برداشت.سؤالات جهتدار بیبیسی از چامسکی دربارهی جریان فتنه، آن هم چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲، به خوبی از برنامهی بازوی جنگ روانی MI6 علیه نظام اسلامی خبر میدهد.
نوام چامسکی ـکه به فیلسوف آنارشیست (هرجومرجطلب) معروف استـ در جواب خبرنگار بیبیسی، ضمن فاش ساختن برنامهی سازمان جاسوسی سیا برای تنفس مصنوعی به پیکر بیجان فتنه، میگوید:«دربارهی ایران من از جزئیات اطلاع ندارم، اما شک دارم که جنبش سبز کاملاً خاموش شده باشد. فکر میکنم اگر عمیقتر نگاه کنیم، میبینیم که مردم هنوز دارند تلاش میکنند. فکر میکنم که بتوانند راههای جدیدی برای ادامهی این جنبش پیدا کنند.»(1)
روزنامهی انگلیسی «فایننشال تایمز» نیز در سرمقالهی منتشرشده در 28 دسامبر (8 دی1391 ) به صراحت اعلام میدارد که امید غرب به انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. این روزنامه مینویسد: «یک موضوع حائز اهمیت برای ایران و هم از جهاتی حائز اهمیت برای آمریکا، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن سال آینده است که نتیجهی آن کاملاً غیرقابل پیشبینی است، به خصوص اگر اپوزیسیون بتواند سازماندهی مؤثری برای انتخابات داشته باشد. نتیجه هر چه باشد، احتمال بروز اعتراضات و خیزشهای مردمی، نظیر اتفاقی که در انتخابات سال 2009 روی داد، میرود.»
دیوید کوهن، معاون امور مبارزه با جرایم مالی و تروریسم وزارت خزانهداری آمریکا، هم هدف غرب از تحریمها را «تغییر محاسبات سیاسی ایران» عنوان کرده و گفته است: «هدف ما این نیست که تولید ناخالص داخلی آنها [ایران] را تحت تأثیر قرار دهیم، بلکه هدف، تحت تأثیر قرار دادن محاسبات سیاسی آنهاست.» (2)
غرب به این جمعبندی رسیده که برای وادار کردن ایران به عقبنشینی، تحریمها بسیار مؤثرتر از جنگ سخت است. در این راستا، کوهن میگوید اعمال تحریم علیه ایران یک استراتژی «خیلی بهتر از جنگ است.»(3)
پال هیرشسان، سخنگوی وزارت خارجهی اسرائیل، نیز علیرغم تمایل بسیار این رژیم جعلی برای حملهی نظامی، از جمعبندی این رژیم در ناکارآمدی برخورد نظامی با ایران پرده برداشته و اذعان کرده است: «اگر بخواهیم از جنگ و درگیری نظامی پرهیز کنیم، تحریمهای اقتصادی سنگینتری باید اعمال شود.»(4)
در این زمینه شاید گفتوگوی تخصصی «مارک کاتز»، استاد علوم سیاسی و نظامی دانشگاه «جورج ماسان» آمریکا، با شبکهی CNN در زمرهی اسناد کلیدی باشد که ناظر بر سناریونویسی غرب برای انتخابات آتی ایران قابل ارزیابی است. وی در این گفتوگو به تحلیل «سه بحران» در سال 2013 میپردازد که به زعم وی، جمهوری اسلامی درگیر آنها خواهد شد. وی مدعی است این بحرانها به حدی جدی هستند که ایران را تحت تأثیر قرار خواهند داد. او سپس بحرانها را این گونه بیان میدارد:
1- اغتشاش عمومی بعد از انتخابات.
2- مسائلی که در خصوص جایگاه رهبری رخ میدهد.
3- مسائل هستهای ایران و احتمال حملهی نظامی آمریکا و اسرائیل.
پیشگوییهای کاتز به همین جا ختم نمیشود. وی با ارائهی الگویی از اعتراضات کشورهای منطقه، پیادهسازی همان سبک از اعتراضات را در ایران پیشبینی میکند: «سقوط رهبران طولانیمدت در مصر، تونس، لیبی، یمن و احتمالاً سوریه در اواسط سال 2013 الگوهایی جهت دستیابی به آنچه آشوبهای عمومی میخواستند فراهم کرد. مردم ایران تلاشهای محسوستری را در واکنش بر نتیجهی غیرقانونی بودن انتخابات ریاست جمهوری در سال 2013 شروع خواهند کرد، درست مانند اتفاقی که در سال 2009 رخ داد.»
ایجاد بحران «مشروعیت» در ایران مسئلهای است که استاد علوم سیاسی دانشگاه ماسان آمریکا، در زمرهی اهداف راهبردی غرب در سال 92، به آن اشاره کرده و به صراحت از دولتهای غربی خواسته است که این فرصت را جدی تلقی کنند:
«مسئلهی اصلی در خصوص این بحرانها تأثیری است که هر کدام از آنها میتواند بر روی قدرت و ثبات رژیم جمهوری اسلامی بگذارد. آشوبهای سیاسی داخلی، که در نتیجهی واکنش منفی مردم به نتیجهی انتخابات قریبالوقوع ریاست جمهوری ایجاد میشود، میتواند به طور جدی مشروعیت رژیم انقلاب اسلامی را مشخص کند و حتی منجر به سقوط این رژیم شود؛ البته اگر روندی شبیه به آشوبهای موفق بهار عربی پدیدار شود. همچنین واکنش منفی مردم به رهبری میتواند مشروعیت این رژیم را مشخص کند... دولتهای غربی و به خصوص ایالات متحدهی آمریکا، که نگرانی اصلیاش ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای است، با دقت بررسی میکنند که چگونه سیاستهایشان روی بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی، که در سال 2013 با آن روبهرو میشود، تأثیر خواهد گذاشت.»
چرا انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران برای غرب اهمیت دارد؟
با نگاهی کوتاه به بخشی از مطالب و گفتههای مقامهای غربی در خصوص انتخابات ایران، حال این پرسش مطرح میشود که چرا انتخابات آتی ایران تا این حد برای غربیها مهم است و چرا آنها تلاش وسیعی را برای تأثیرگذاری بر انتخابات صورت دادهاند. براساس ارزیابی های اندیشکده برهان، پاسخ این پرسش را در 5 محور میتوان بیان کرد:
1- ورود ایران به فاز مصونیت
عبور از مرحلهی حساس کنونی، ایران را در منطقهی مصونیت قرار میدهد و ایران را آسیبناپذیر خواهد کرد. این مسئله در افول سریعتر هژمونی آمریکا و بر هم زدن ساخت هندسهی قدرت جهانی، تقویت محور مقاومت و فزایندگی امواج بیداری اسلامی در منطقه تأثیری گسترده و برگشتناپذیر خواهد داشت. این مهم حتی در آخرین سند شورای امنیت ملی آمریکا نیز با اشاراتی مورد توجه قرار گرفته است.
همچنین «توماس پیکرینگ»، معاون سابق وزارت امور خارجهی آمریکا در امور سیاسی، در بخشی از مصاحبه خود با اندیشکدهی صهیونیستی «بگین سادات» اعتراف کرده که ایران در حال تبدیل شدن به یکی از قدرتهای جهانی است: «اگرچه آمریکا به مدت چندین دهه قدرتی مهم در دنیا تلقی میشد، اما اکنون ایران در حال ظهور به عنوان بازیگر منطقه و جهان است.»
نفوذ ایران به قدری برای آمریکا گران تمام شده است که اخیراً اوباما قانون مقابله با نفوذ ایران در آمریکای لاتین را تصویب کرد. طبق این مصوبه، وزارت امور خارجهی ایالات متحده، بر اساس قانونی که قانونگذاران آمریکا چند ماه قبل با عنوان «قانون مقابله با ایران در نیمکرهی غربی» تدوین کردند، موظف است ظرف ۱۸۰ روز طرحی راهبردی را برای «حل مسئلهی حضور و گسترش فعالیت خصمانهی ایران» در منطقهی آمریکای لاتین تدوین کند.
2- انتخابات به مثابهی بلندگوی رایگان
انتخابات در ایران حاشیهی امنیتی به نسبت بالایی را برای سلایق گوناگون سیاسی پدید میآورد. از این منظر، فرصت بیبدیلی برای طرح بسیاری از گزارهها با افکار عمومی مهیاست.
3- بازی ترکیبی انحراف، فتنه و اصلاحطلبان برای تغییر ساختار
تجربهی «بازی با یک دست» از سوی غرب، طرف خارجی را به این راهبرد رهنمون ساخته است که علاوه بر بهرهگیری از ساختارشکنی جریان انحراف، مجدداً توجه به اصلاحطلبان را در دستور کار خود قرار دهد و انتخابات را فرصتی گرانسنگ برای خروج این جریان از انزوا و ورود مجدد به فاز جدیدی از «عملیات نفوذ در حاکمیت» ارزیابی کند.
در این ارتباط، «رابرت ساتلوف»، مدیرعامل اندیشکدهی آمریکایی «واشنگتن»، حین سخنرانی در یک مجمع سیاسی، به اوباما پیشنهاد داده است که در دور دوم ریاست جمهوری خود، توجه بیشتری به گروههای معترض ایرانی از جمله جنبش سبز کند. وی یکی از شش تغییر موقعیتی که میتواند منطقهی خاورمیانه را دگرگون کند بدین شرح توضیح میدهد:
«حرکت دوبارهی موج سبز: یکی دیگر از فرصتهای مناسب برای آمریکا، شروع دوبارهی اعتراضات سیاسی به خاطر انتخابات در ایران است. این بار واشنگتن باید راههایی برای تشویق، برقراری ارتباط و حمایت از معترضان پیدا کند. این اقدام دست کم بر افزایش فشار بر حاکمان ایران برای دستیابی به راهحلی دیپلماتیک در خصوص بحران اتمی کمک میکند، حتی میتواند باعث حرکت خودجوش داخلی برای تغییر سیاسی حکومت باشد».
4-زمینههای آنومی اقتصادی و آشفتگی اجتماعی
اجرای سناریوی هوشمند و چندمرحلهای بیثباتسازی از درون، با گذار از مرحلهی آنومی اقتصادی به آشفتگی اجتماعی و پس از آن، اعتراضات سیاسی در فضای پرهیجان انتخابات محتملتر است.
«آویگدور لیبرمن»، وزیر امور خارجهی رژیم جعلی اسرائیل، همزمان با شروع اعتراضات موقتی بازار تهران، در گفتوگو با بیبیسی، از کشورهای غربی خواست که «از ایرانیان معترض حمایت همهجانبهی مالی و دیپلماتیک کنند.»(5)
در این میان اما تعبیر قابل تأمل در این باره بدین شرح مطرح شده است: "مهندسی معکوس شورش، تئوری جدید براندازی از درون است که نقشهی راه آن اتصال شبهشورشهای بورژوازی در مرکز به شورشهای حاشیه است و تمرکز اصلی، عملیات غیرمرگبار اقتصادی برای ایجاد نارضایتی در حاشیهها و طبقات فرودست اقتصادی است. جریان فتنه و حلقهی انحرافی دو نیروی مکمل این پازل ضدامنیتی هستند.»(6)
حسین باستانی نیز پیرامون دورنمای اعتراضات خیابانی در ایران مینویسد: «افزایش فشارهای اقتصادی باعث تغییر در الگوی حرکتهای اعتراضی در ایران میشود. ممکن است به جای معترضان سیاسی بعد از انتخابات، که از قشر متوسط بودند، معترضان اقتصادی از طبقات پایین به میدان بیایند.»(7)
«شرمن»، نمایندهی دمکرات کنگرهی آمریکا، از سوی دیگر میگوید: «ما مایل به سقوط رژیم ایران به شکل سقوط شاه با حضور میلیونی مردم در خیابانهای تهران هستیم و این سناریویی است که تحریمها قصد به وجود آوردنش را دارد.»(8)
در این میان، عمق این ماجرا زمانی روشن میشود که بدانیم چندی پیش «جیلیان برنز» به عنوان مسئول امور ایران در شورای اطلاعات ملی آمریکا تعیین شد که نقش وی در عملی کردن این بخش از خواستهی غرب بسیار حائز اهمیت است. پس از این انتصاب بود که وزارت اطلاعات، با انتشار گزارشی، به بررسی رویکردها و برنامهی کاری برنز و برخی اقدامات وی، از جمله توصیه دربارهی فعال شدن زیرساختهای جریان فتنه در جهت گسترش نارضایتی اقتصادی در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.(9)
یکی دیگر از بازیگران آمریکا برای به ثمر نشاندن این خواسته، بدون شک، سازمان منافقین است. «ریچارد سیلورستین»، روزنامهنگار مشهور یهودی، چندی پیش در مقالهای که در روزنامهی انگلیسی «گاردین» منتشر شد، دربارهی نقش منافقین در ایران نوشت: «یکی از منابع اسرائیلی که یکی از وزرای سابق اسرائیل و افسر IDF)نیروهای دفاعی اسرائیل) بوده به وی گفته است که موساد سالها از این سازمان استفاده میکرده تا هم اسنادی منتسب به دولت ایران را منتشر کنند و هم اقدامات خرابکارانهای علیه شخصیتهای مهم ایرانی انجام دهد».
پینوشتها:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/12/121204_u07_noam_chomsky_interview_bbcpersian.shtml [1]
http://www.radiofarda.com/content/f4_us_sanction_reduce_iran_oil_export/24707010.html[2]
[3]همان.
[4]http://ir.voanews.com/content/israel-premier-visits-europe-to-talk-about-iran/1519562.html
[5]http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/10/121004_l20_kf_israel_iran.shtml
[6]پیام فضلینژاد، ٨ دی
1391، همایش شورای نگهبان در مشهد.
http://www.nasimonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=459838
[7]http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/07/120724_l39_analysis_neyshabour_unrest.shtml
[8]شرمن در مصاحبه با بیبیسی،
14 مرداد 91.
http://jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=99660&Serv=26
http://isna.ir/fa/news/91071711251[9]