شيعه، انتظار، وظايف منتظران
عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيت حضرت صاحبالامر، عليهالسّلام، باعث شده است كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مىگذرد، هر گروه از مردم بسته به گرايشهاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشتهاند، از ديدگاهى خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود از اين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقّى كنند.
در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنا با طرح موضوع خليفةاللَّه و انسان كامل و پرداختن به نقش حجت الهى در عالم هستى، تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبهها غفلت ورزيدند.
گروهى ديگر از اصحاب شريعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبيعى آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح كردن نقشى كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواى مردم به عهده دارند هيچگونه مسؤوليتى را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند و تنها تكليف مردم را اين دانستند كه براى فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايند و امور مردم را اصلاح كنند.
عدهاى هم ضمن توجّه به جنبه فراطبيعى و طبيعى وجود مقدس حضرت حجّت، عليهالسّلام، تمام همّ و غمّ خود را متوجّه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظيفه خود را اين دانستند كه با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند.
اما در اين ميان گروهى با در نظر گرفتن همه ابعادى كه بدانها اشاره شد، به طرح معناى درست انتظار پرداخته و درصدد تعيين وظيفه و نقش مردم در دوران غيبت برآمدند. در اين ديدگاه، هم مسأله خلافت الهى انسان كامل مطرح است، هم به جايگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجّه شده و هم وظيفهاى كه مردم در دعا براى حفظ آن وجود مقدّس و تعجيل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است.
شايد بتوان امام راحل امت، قدسسره، را به عنوان درخشانترين چهره از گروه اخير ذكر كرد. ايشان با صراحت به نقد و بررسى برداشتهاى مختلفى كه از مسأله انتظار فرج وجود دارد، پرداخته و ديدگاه خاص خود را در اين زمينه چنين مطرح ساختند:
البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمىتوانيم بكنيم، اگر مىتوانستيم مىكرديم. اما، چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. ... اما ما بايد فراهم كنيم كار را، فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدن حضرت، عليهالسّلام، ...
2ايشان در جايى ديگر نيز درباره مفهوم »انتظار فرج« مىفرمايند:
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند. و مقدمات ظهور انشاءاللَّه تهيه شود.
3براى شناخت جايگاه و مفهوم انتظار در تفكر شيعى برخى از رواياتى را كه در اين زمينه وارد شده است مورد بررسى قرار مىدهيم تا روشن شود كه:
1. آيا انتظار ضرورت دارد؟
2. فضيلت آن چيست؟
3. چه وظايفى در عصر غيبت بر عهده منتظران است؟
4. انتظار چه آثارى دارد؟
1. ضرورت انتظار
در تفكّر شيعى، انتظار موعود، به عنوان يك اصل مسلّم اعتقادى مطرح بوده و در بسيارى از روايات بر ضرورت انتظار قائم آل محمد، عليهمالسلام، تصريح شده است، كه از جمله مىتوان به روايات زير اشاره كرد:
1. محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة روايت كرده است كه روزى امام صادق، عليهالسّلام، خطاب به اصحاب خود فرمودند:
آيا شما را خبر ندهم به آنچه خداى، صاحب عزت و جلال، هيچ عملى را جز به آن از بندگان نمىپذيرد؟ گفتم: چرا. فرمود: گواهى دادن به اينكه هيچ شايسته پرستشى جز خداوند نيست و اينكه محمد [صلّىاللّهعليهوآله] بنده و فرستاده او است، و اقرار كردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولايت ما، و بيزارى از دشمنانمان - يعنى خصوص امامان - و تسليم شدن به آنان، و پرهيزكارى و تلاش و مجاهدت و اطمينان و انتظار قائم، عليهالسّلام.
42. ثقة الاسلام كلينى در كتاب الكافى روايت مىكند كه روزى مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقر، عليهالسّلام، وارد شد و صفحهاى در دست داشت؛ حضرت باقر، عليهالسّلام، به او فرمود:
اين نوشته مناظره كنندهاى است كه پرسش دارد از دينى كه عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض كرد: رحمت خداوند بر تو باد همين را خواستهام. پس حضرت ابوجعفر باقر، عليهالسّلام، فرمود: گواهى دادن به اينكه خدا يكى است و هيچ شريكى براى او وجود ندارد، و اين كه محمد بنده و رسول او است، و اين كه اقرار كنى به آنچه از سوى خداوند آمده، و ولايت ما خاندان و بيزارى از دشمنان ما، و تسليم به امر ما، و پرهيزكارى و فروتنى، و انتظار قائم ما، كه ما را دولتى است كه هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.
53. شيخ صدوق در كتاب كمالالدين از »عبدالعظيم حسنى« روايت مىكند كه:
روزى بر آقايم محمدبن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسينبنابىطالب، عليهم السلام، وارد شدم و مىخواستم كه درباره قائم از آن حضرت سؤال كنم كه آيا همان مهدى است يا غير او پس خود آن حضرت آغاز سخن كرد و به من فرمود:
اى ابوالقاسم! بدرستى كه قائم از ماست و او است مهدى كه واجب است در [زمان] غيبتش انتظار كشيده شود و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومين [امام] از فرزندان من است.
6روايات ياد شده و بسيارى روايات ديگر - كه در اين مجال فرصت طرح آنها نيست - همگى بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غيبت دلالت مىكند، امّا حال بايد ديد كه انتظار كه اين همه بر آن تأكيد شده و يكى از شرايط اساسى اعتقاد اسلامى شمرده مىشود - چه فضيلتى دارد و در كلام معصومين، عليهمالسلام، از چه جايگاهى برخوردار است.
2. فضيلت انتظار
در روايات اسلامى آنچنان مقام و منزلتى براى منتظران موعود برشمرده شده كه گاه انسان را به تعجب وا مىدارد كه چگونه ممكن است عملى كه شايد در ظاهر ساده جلوه كند از چنين فضيلتى برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظايفى كه براى منتظران واقعى آن حضرت بر شمرده شده، سرّ اين فضيلت را روشن مىسازد.
در اينجا به پارهاى از فضائلى كه براى منتظران قدوم، حضرت بقيةاللهالأعظم بر شمرده شده، اشاره مىكنيم:
1. از پيامبر گرامى اسلام، صلّىاللَّهعليهوآله، روايت شده است كه فرمودند:
برترين عبادتها انتظار فرج است.
72. همچنين از آن حضرت روايت شده است كه:
برترين جهاد امت من انتظار فرج است.
83. مرحوم مجلسى در كتاب بحارالانوار از اميرالمؤمنين، عليهالسّلام، نقل مىكند كه آن حضرت فرمودند:
منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد. بدرستى كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند، صاحب عزّت و جلال، انتظار فرج است.
94. شيخ صدوق در كتاب كمالالدين از امام صادق، عليهالسّلام، روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان - كه بر آنها درود باد - فرمود:
منتظر امر (حكومت) ما، بسان آن است كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.
105. در همان كتاب به نقل از امام صادق، عليهالسّلام، روايت ديگرى به اين شرح در فضيلت منتظران وارد شده است:
خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولياء خدا هستند، همانها كه نه ترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند.
11
6. در روايت ديگرى مرحوم مجلسى از امام صادق، عليهالسّلام، نقل مىكند كه:
هر كس از شما بميرد در حالى كه منتظر اين امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم، عليهالسّلام، در خيمهاش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظهاى درنگ كرده، آنگاه فرمود: نه، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه، بهخدا همچون كسى است كه در پيشگاه رسول خدا، صلّىاللّهعليهوآله، شهيد شده باشد.12
چرا اين همه فضيلت؟
با مشاهده روايات ياد شده ممكن است براى بسيارى اين پرسش پيش آيد كه چرا انتظار از چنين فضيلت برجستهاى برخودار است؟ براى رسيدن به پاسخ مناسبى براى اين پرسش چند نكته اساسى را بايد مورد توجه قرار داد:
1. انتظار حلقه اتصال شيعه با امام معصوم: چنانكه مىدانيد »ولايت« و »امامت« ركن اساسى مكتب تشيع است و اعتقاد به ضرورت وجود حجت خدا و امام معصوم در هر عصر و زمان از مهمترين نقاط تمايز اين مكتب از ساير مكتبهاست. از ديدگاه شيعه پذيرش ولايت معصومين، عليهمالسلام، و به طور كلى تسليم در برابر امام و حجت عصر، سرآمد همه فضيلتها و شرط اساسى قبولى همه اعمال عبادى است. با توجه به اين نكات درمىيابيم كه »انتظار« در زمان غيبت و عدم حضور ظاهرى امام در جامعه به نوعى اعلام پذيرش ولايت و امامت آخرين امام از سلسله امامان شيعه است و همين انتظار موجب مىشود كه ارتباط شيعيان با امامشان، اگر چه به صورت ارتباط قلبى و معنوى، حفظ شود و آنها در همه اعصار از فيض وجود امامشان برخوردار باشند.
بنابراين اگر »انتظار« را از مكتب شيعه بگيريم تفاوت چندانى ميان اين مكتب و ديگر مكاتب باقى نخواهد ماند؛ البته انتظار به همان مفهوم درست آن؛ يعنى اميد به ظهور و قيام عدالتگستر دوازدهمين امام معصوم از خاندان پيامبر اكرم، صلّىاللَّهعليهوآله؛ همو كه در حال حاضر حجت خدا، واسطه فيض الهى، زنده و شاهد و ناظر اعمال شيعيان خود و فريادرس آنها در گرفتارىها و ناملايمات است.
2. انتظار، معيار ارزش انسانها: آرزوها و آمال انسانها معيار خوبى براى سنجش ميزان رشد، كمال و تعالى آنهاست؛ تا آنجا كه برخى مىگويند: »بگو چه آرزويى دارى تا بگويم كيستى«. آرزوهاى بلند، متعالى و ارزشمند حكايت از كمال روح و رشد شخصيت انسانها و بلنداى همت آنها مىكند. به عكس آرزوهاى خرد، حقير و بىارزش نشان از بىهمتى و رشدنيافتگى افراد دارد.
آرزوها انسان را به حركت وامىدارد و به طور طبيعى هر چه همت، بلندتر و آرزو، ارزشمندتر باشد حركت و تلاش انسان نيز از ارزش بيشترى برخوردار خواهد بود.
امام على، عليهالسلام، در همين زمينه مىفرمايد:
ارزش مرد به اندازه همت اوست.
13پس از اين مقدمه مىتوان گفت كه چون انسان منتظربرترين و ارزشمندترين آمال و آرزوهاى ممكن را داراست، به طور طبيعى از بهترين و والاترين ارزشها نيز برخوردار است.
توضيح اينكه آرزوى نهايى انسان منتظر، حاكميت نهايى دين خدا و مذهب اهلبيت، عليهمالسلام، بر سراسر جهان، استقرار حكومت صالحان و مستضعفان در سراسر گيتى، كوتاه شدن دست ظالمان و مستكبران از گوشه گوشه جهان، برقرارى نظام قسط و عدالت بر پهنه زمين و گسترش امنيت و رفاه در جاى جاى كره خاك است؛ يعنى آرزويى كه از ابتداى تاريخ تاكنون و در زمان هيچ پيامبرى محقق نشده است. قطعاً چنين آرزوى بلندى از ارزش و فضيلتى وصفناپذير برخوردار است. البته به شرط آنكه »منتظر« به تناسب آرزوى بلند خود از تلاش و كوشش براى تحقق هر چه زودتر اين آرزو كوتاهى نكند.
3. انتظار عامل پويايى و سازندگى فرد و اجتماع: چنانكه از مطالب بعدى و در بحث از وظايف منتظران روشن خواهد شد، انتظار نقش مهمى در سازندگى، پويايى و اصلاح فرد و جامعه در زمان غيبت دارد، و اگر انسان منتظر به وظايفى كه براى او برشمرده شده عمل كند به الگوى مطلوب انسان ديندار دست مىيابد و از جايگاه و مرتبه والايى برخوردار مىشود. به عبارت ديگر انسان منتظر با رعايت همه شرايط انتظار به همان شأن و منزلتى كه مورد انتظار دين اسلام است، رسيده و به بالاترين نقطه كمال نائل مىشود.
با توجه به نكات بالا به رمز فضائل بىشمارى كه براى منتظران برشمرده شد واقف مىشويم و بدرستى درمىيابيم كه چرا انسان منتظر از نظر اسلام از چنين مقام و مرتبه بلندى برخوردار است.
3. وظايف منتظران
در مورد وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت سخنهاى بسيارى گفته شده است و حتى در بعضى از كتابها، از جمله كتاب مكيالالمكارم فى فوائد الدعاء للقائم تا هشتاد وظيفه براى منتظران قدوم خاتم اوصياء حضرت بقيةاللّه، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شده است.
14اما، از آنجا كه تبيين همه وظايفى كه شيعيان در عصر غيبت بر عهده دارند در اين محدوده نمىگنجد، به تعدادى از مهمترين اين وظايف اشاره مىكنيم:
1 - 3. شناخت حجت خدا و امام عصر، عليهالسّلام
اولين و مهمترين وظيفهاى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است. اين موضوع تا بدان درجه از اهميت قرار دارد كه در روايات بسيارى كه به طريق شيعه و اهل سنّت از پيامبر گرامى اسلام، صلّىاللّهعليهوآله، و ائمه معصومين، عليهم السلام، نقل شده، آمده است:
هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد، بهمرگ جاهلى مرده است.
15و در روايت ديگرى كه مرحوم كلينى از امام محمد باقر، عليهالسلام، نقل مىكند آمده است:
هر كس در حالى كه امامى نداشته باشد بميرد، مردنش مردن جاهليت است و هر آنكه در حال شناختن امامش بميرد پيشافتادن و يا تأخير اين امر [دولت آل محمد، عليهمالسّلام] او را زيان نرساند و هر كس بميرد در حالى كه امامش را شناخته همچون كسى است كه در خيمه قائم [عليهالسّلام] با آن حضرت باشد.
16توجه به مفاد دعاهايى كه خواندن آنها در عصر غيبت مورد تأكيد قرار گرفته است، نيز ما را به اهميت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون مىسازد؛ چنانكه در يكى از دعاهاى معروف و معتبرى كه شيخ صدوق آن را در كتاب كمالالدين نقل كرده، مىخوانيم:
بار الها! خودت را به من بشناسان كه اگر خودت را به من نشناسانى پيغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناسانى از دينم گمراه مىگردم. خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميران و دلم را [از حق] پس از آنكه هدايتم فرمودى منحرف مگردان...
17امام صادق، عليهالسلام، در مورد كمترين حد معرفت امام مىفرمايد:
كمترين حد معرفت به امام آن است كه [بدانى] امام مساوى با پيامبر، صلّىاللَّهعليهوآله، است مگر در درجه نبوت. امام، وارث پيامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و بايد در هر امرى تسليم او بود و به سخن و فرمان او عمل كرد...
18مؤلف كتاب ارزشمند مكيالالمكارم مراد و مقصود از »معرفت امام« را، كه در روايتهاى يادشده بر آنها تأكيد شده است، چنين توضيح مىدهند:
بدون ترديد مقصود از شناختى كه امامان ما - كه درودها و سلامهاى خداوند برايشان باد - تحصيل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرمودهاند، اين است كه ما آن حضرت را آنچنانكه هست بشناسيم؛ به گونهاى كه اين شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهههاى ملحدان و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين باشد، و اين چنين شناختى جز به دو امر حاصل نمىگردد: اول، شناختن شخص امام، عليهالسّلام، به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ويژگىهاى او و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجبات است.
19البته امر دومى كه در كلام يادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهميت بيشترى برخوردار بوده و در واقع اين نوع شناخت است كه مىتواند در زندگى فردى و اجتماعى منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زيرا اگر كسى بحقيقت به صفات و ويژگىهاى امام عصر، عليهالسّلام، و نقش و جايگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نياز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از ياد و نام آن حضرت غافل نمىشود.
نكتهاى كه در اينجا بايد در نظر داشت اين است كه شناخت امام زمان، عليهالسلام، از شناخت ديگر امامان معصوم، عليهمالسلام، جدا نيست و اگر كسى به طور كلى به شأن و جايگاه ائمه هدى واقف شد، صفات و ويژگىهاى آنها را شناخت و به مسؤوليت خود در برابر آنها پى برد، قطعاً نسبت به امام عصر، عليهالسلام، نيز به شناختى شايسته مىرسد.
بهترين راه براى پى بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شيعه به طور كلى و امام عصر، عليهالسلام، به طور خاص، مطالعه و تأمل در كتابهايى است كه در اين زمينه نگاشته شده است كه از جمله مىتوان به كتابهاى زير اشاره كرد: الكافى، محمدبن يعقوب كلينى (ج1، كتاب الحجة)، كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شيخ طوسى، كمالالدين و تمامالنعمة، محمدبن على بن الحسين معروف به شيخ طوسى، بحارالانوار، مولى محمدباقر مجلسى (ج51، 52 و 53). بحمدالله همه اين كتابها به فارسى ترجمه شده و در دسترس همگان است.
خواندن زيارت »جامعه كبيره« و تأمل و تدبّر در اوصافى كه در اين زيارت براى ائمه معصومين، عليهمالسلام، نقل شده نيز در حصول معرفت نسبت به مقام و جايگاه امام در عالم هستى بسيار مؤثر است.
البته بايد توجه داشت كه شناخت و معرفت حقيقى نسبت به حجت خدا تنها با مطالعه كتاب حاصل نمىشود و در اين راه بايد از عنايات حضرت حق نيز مدد جوييم و - همچنانكه در دعايى كه پيش از اين بدان اشاره كرديم، ملاحظه شد - از درگاه الهى نيز توفيق شناخت حجتش را درخواست كنيم، تا بدين وسيله از گمراهى و سرگردانى نجات يابيم. اين موضوع را از روايتى كه مرحوم كلينى از »محمد بن حكيم« نقل كرده، مىتوان استفاده كرد. در اين روايت آمده است:
از ابىعبداللّه (امام جعفر صادق)، عليهالسّلام، پرسيدم: معرفت ساخته كيست؟ فرمود: از ساختههاى خداوند است و براى بندگان نقشى در حصول معرفت نيست.
20شايد بتوان گفت كه شناخت نشانهها و علائم ظهور نيز يكى از فروع شناخت امام عصر، عليهالسلام، است؛ زيرا شناخت دقيق نشانهها و علائم ظهور موجب مىگردد كه انسان فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخورد و در دام شيّادانى كه ادعاى »مهدى« بودن دارند نيفتد.
توضيح اينكه براى ظهور منجى آخرالزمان نشانهها و علائم حتمى و ترديدناپذيرى برشمرده شده كه با مشاهده آنها مىتوان به حقانيت آن منجى و اينكه او واقعاً همان امام منتظر؛ يعنى امام مهدى، عليهالسلام، است پى برد.
بنابراين بر همه منتظران لازم است كه پس از شناخت كامل امام عصر، عليهالسلام، به مطالعه و شناسايى علائم و نشانههاى ظهور نيز بپردازند.
براى آشنايى با نشانههاى ظهور نيز علاوه بر كتابهايى كه در بالا بدانها اشاره شد مىتوان به كتابهاى زير مراجعه كرد: نوائبالدهور فى علائمالظهور، سيدحسن ميرجهانى، عصر ظهور، على كورانى، روزگار رهايى، كامل سليمان، ترجمه علىاكبر مهدىپور و نشانههاى ظهور او، محمد خادمى شيرازى.
2 - 3. پيراستگى از بدىها و آراستگى به خوبىها
وظيفه مهم ديگرى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد پيراستن خود از خصايص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نيكو است، چنانكه در روايتى كه از امام صادق، عليهالسّلام، نقل شده، آمده است:
هر كس دوست مىدارد از ياران حضرت قائم، عليهالسّلام، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم، عليهالسّلام، به پاخيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد بر شما [اين اجر] اى گروه مشمول رحمت خداوند!21
امام عصر، عليهالسلام، نيز با توجه به ناگهانى بودن امر ظهور همه شيعيان را در زمان غيبت به انجام اعمال پسنديده و دورى از اعمال ناپسند فراخوانده، مىفرمايد:
پس هر يك از شما بايد آنچه را كه موجب دوستى ما مىشود، پيشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودى ما مىگردد، دورى گزيند؛ زيرا فرمان ما به يكباره و ناگهانى فرامىرسد و در آن زمان توبه و بازگشت براى كسى سودى ندارد و پشيمانى از گناه كسى را از كيفر ما نجات نمىبخشد.
22موضوع تهذيب نفس و دورى گزيدن از گناهان و اعمال ناشايست، به عنوان يكى از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتى برخوردار است كه در توقيع شريفى كه از ناحيه23مقدسه حضرت صاحبالامر به مرحوم شيخ مفيد، رضى اللّه عنه، صادر گرديده، اعمال ناشايست و گناهانى كه از شيعيان آن حضرت سر مىزند، يكى از اسباب و يا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از لقاى آن بدر منير شمرده شده است:
... پس تنها چيزى كه ما را از آنان (شيعيان) پوشيده مىدارد، همانا چيزهاى ناشايستى است كه از ايشان به ما مىرسد و خوشايند ما نيست و از آنان انتظار نمىرود.
24بايد توجه داشت كه ما تنها زمانى مىتوانيم خود را منتظر امام عدالتگستر و پيرو او بدانيم كه در زندگى فردى و اجتماعى خود، راه و روش مورد نظر او را اجرا كنيم. چنانكه در نامه اميرالمؤمنين على، عليهالسلام، خطاب به عثمانبن حنيف، فرماندار بصره آمده است:
آگاه باش كه هر پيروى را پيشوايى است كه پى وى را پويد و از نور دانش او روشنى جويد، بدان كه پيشواى شما بسنده كرده است از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنى خويش نموده. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد. ليكن مرا يارى كنيد به پارسايى و كوشيدن و پاكدامنى و درستى ورزيدن.
25برخى منابع كه با مطالعه آنها مىتوان به الگوى مطلوب براى اخلاق و رفتار مورد نظر ائمه معصومين، عليهمالسلام، دست يافت عبارتند از:
1. دعاى »مكارمالاخلاق« امام سجاد، عليهالسلام؛ اين دعاى شريف كه در صحيفه سجاديه (دعاى بيستم) و در پايان كتاب مفاتيحالجنان، شيخ عباس قمى آمده، يكى از بهترين منابع براى شناخت فضايل و رذايل اخلاقى است.
2. دعاى امام زمان، عليهالسلام؛ اين دعا در مفاتيحالجنان نقل شده و با جمله »أَللَّهفمَّ ارْزفقْنا تَوْفيقَ الطَّاعَةف...« آغاز مىشود. دعاى يادشده كه از امام زمان، عليهالسلام، نقل شده از جمله دعاهايى است كه مىتواند به ما تصويرى روشن از شيعه منتظر ارايه دهد و ما را با انتظارات امام از شيعيانش آشنا كند.
انسان با مداومت بر خواندن اين دعاها و سعى و تلاش در به كار بستن آنچه در آنها آمده است، مىتواند به وضعيت
ماهنامه موعود شماره 28
پىنوشتها:
َّ 1. صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى، قدسسره)، ج 20، ص 198 - 199.
2. همان، ج 7، ص 255.
3. النعمانى، محمد بن ابراهيم، كتابالغيبة، ص200، ح16.
4. الكلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، ج2، ص22، ح13.
5. الصدوق، ابوجعفر محمدبن علىبنالحسين، كمالالدين و تمامالنعمة، ج2، ص377، ح1.
6. همان، ج2، ص287، ح2.
7. الحرّانى، ابومحمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبة، تحفالعقول عن آل الرسول، ص37.
8. المجلسى، المولى، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص123، ح7.
9. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسين، همان، ج2، ص645، ح6.
10. همان، ج2، ص357، ح54.
11. المجلسى، المولى، محمدباقر، همان، ص126، ح18.
12. نهجالبلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، كلمات قصار 47، ص369.
13. ر. ك: الموسوى الاصفهانى، ميرزامحمدتقى، مكيالالمكارم فىفوائد الدعاءللقائم، ج2، ص104 به بعد.
14. المجلسى، المولىمحمدباقر، همان، ج8، ص368 و ج32، ص321 و 333؛ همچنين ر.ك: القندوزى، حافظ سليمان بن ابراهيم، ينابيعالمودة، ج3، ص372.
15. الكلينى، محمدبنيعقوب، همان، ج1، ص371، ح5.
16. الصدوق، ابوجعفرمحمدبنعلىبنالحسين، همان، ج2، ص512.
17. البحرانى، السيدهاشم الحسينى، البرهان فى تفسير القرآن، ج2، ص34، ح3.
18. الموسوى الاصفهانى، ميرزامحمدتقى، همان، ج2، ص107.
19. الكلينى، محمدبنيعقوب، همان، ج1، ص194، ح1.
20. النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص200، ح16.
21. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج52، ص176.
22. »توقيع« در لغت به معناى نشان گذاشتن، امضاء كردن حاكم بر نامه و فرمان، جواب مختصر كه كاتب در نوشته به پرسشها مىدهد، دستخط فرمانروا و نوشتن عبارتى در ذيل مراسله آمده است. و در اصطلاح علم حديث به معناى پاسخ پرسشها، يا اطلاعيههايى است كه به صورت كتبى از طرف امام براى آگاهى شيعيان فرستاده شده است. چنانكه توقيعاتى از حضرت امام علىالنقى و امام حسن عسكرى، عليهماالسلام، نقل شده است. امّا معمولاً توقيع به نامههاى حضرت حجةبن الحسن امام زمان، عجّلاللَّهتعالىفرجه، گفته مىشود كه توسط چهار تن نايبان خاص ايشان در زمان غيبت صغرى به دست شيعيان مىرسيده است. (ر.ك: ركنى، محمدمهدى، نشانى از امام غايب، عجّلاللَّهتعالىفرجه، بازنگرى و تحليل توقيعات).
23. المجلسى، المولى محمد باقر، همان، ج53، ص177.
24. نهجالبلاغه، ترجمه سيدجعفر شهيدى، نامه 45، ص317.
25. سورهال عمران (3)، آيه 200.
26. النعمانى، محمدبنابراهيم، همان، ص199، همچنين ر.ك: البحرانى، السيدهاشم الحسينى، البرهان فى تفسير القرآن، ج1، ص334، ح4.
27. البحرانى، السيد هاشم الحسينى، همان، ج1، ص334، ح2.
28. ر. ك: همان.
29. ابن طاووس، علىبن موسى، مصباحالزائر، ص455؛ المجلسى، مولى محمدباقر، همان، ج102، ص111.
30. همان.
31. همان، ج53، ص177.
32. النعمانى، محمدبنابراهيم، همان، ص320، ح10.
33. الكلينى، محمدبنيعقوب، همان، ج6، ص535، ح1.
34 »مرابطه« چنانكه فقها در كتاب جهاد گفتهاند، اين است كه شخص مؤمن براى جلوگيرى از هجوم و نفوذ مشركان و كافران در مرزهاى كشور اسلامى و يا هر موضعى كه از آن احتمال بروز حملهاى عليه مسلمانان مىرود، به حال آماده باش و در كمين به سر برد.(ر.ك: النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، ج21، ص39.)اين عمل در زمان غيبت امام معصوم، عليهالسّلام، مستحب بوده و فضيلتهاى بسيارى براى آن بر شمرده شده است، چنانكه در روايتى كه به طريق اهل سنت از رسول گرامى اسلام، صلّىاللّهعليهوآله، نقل شده آمده است:
رفباطف يَوْمف وَ لَيْلَةف خَيْرٌ مفنْ صفيامف شَهْرف وَ قفيامفهف، وَ إفنْ ماتَ مفرابفطاً جَرَى عَلَيْهف عَمَلفهف وَ أَجْرى عَلَيْهف رفزْقفهف وَ اَمفنَ مفنَ الففتَّانف.
يك شبانه روز مرابطه (مرزدارى) در راه خدا از اينكه شخص يك ماه روزها روزه باشد و شبها به عبادت قيام نمايد ثوابش بيشتر است. پس هر گاه در اين راه بميرد عملى كه انجام مىداده بر او جريان خواهد يافت، و روزيش بر او جارى خواهد شد و از فرشتهاى كه در قبر مردهها را امتحان مىكند ايمن خواهد ماند. (البرهان، علاءالدين علىالمتقى، كنزالعمّال فى سنن الأقوال و الأفعال، ج4، ص284، ح10509)
اما در مورد اينكه حداقل و حداكثر زمان مرابطه چه اندازه است بايد گفت كه: حداقل زمان مرابطه سه روز و حداكثر آن چهل روز است؛ زيرا اگر از اين مقدار بيشتر شود ديگر بر آن صدق مرابطه نكرده و جهاد شمرده مىشود و شخص هم از ثواب جهادكنندگان برخوردار مىشود. (ر. ك: النجفى، محمد حسن، همان، ج21، ص42-41)
35. الكلينى، محمدبنيعقوب، همان، ج8، ص381، ح576.
36. المجلسى، المولى محمدباقر، مراةالعقول فى شرح أخبار آلالرسول، ج26، ص582.
37. النجفى، الشيخ محمدحسن، همان، ج21، ص43.
38. ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص272 به نقل از حكيمى، محمد، در فجر ساحل، ص 55.
39. صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى)، ج7، ص255.
40. الحرّ العاملى، محمد بن الحسن، وسائلالشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، ج18، ص95، ح20.
41. الصدوق، ابوجعفر محمدبن على بن الحسين، همان، ج2، ص483، ح4.
42. همان؛ الطوسى، محمدبن الحسن، كتاب الغيبة، ص176.
42. الصدوق، محمد بن على بن الحسين، همان، ص 384.
43. الطوسى، محمدبن الحسن، مصباحالمتهجّد، ص328.
44. الكفعمى، ابراهيم بن على، المصباح، ص421.
45. النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص245، ح46.
46. نورى، حسين، نجمالثاقب، ص523.
47. الصافى الگلپايگانى، لطفالله، منتخبالاثر فى الإمام الثانى عشر (عليهالسلام)، ص506 و 508.
48. »حجّت« در لغت به معناى دليل، برهان و راهنماست. به عبارت ديگر »آنچه را كه به آن دعوى يا مطلبى را ثابت كنند« حجت گويند. (ر.ك: الفيّومى، احمد بن محمد، المصباح المنير، ص 121؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج 3، ص 53؛ الجوزى الشرتونى اللبنانى، سعيد، أقرب الموارد فى فصح العربية والشوارد، ج 1، ص 164؛ جفر، خليل، فرهنگ لاروس، ترجمه سيد حميد طيبيان، ج 1، ص 808؛ عميد، حسن، فرهنگ عميد، ج 1، ص 779). راغب اصفهانى نيز حجت را اين گونه معنا كرده است: »راهنمايى آشكار به راه مستقيم و آنچه كه به آن مىتوان به درستى يكى از دو نقيض پى برد« (الراغب الإصفهانى، ابوالقاسم الحسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن فى غريب القرآن، ص 107).
49. سوره انعام (6)، آيه 158.
50. ر.ك: البحرانى، السيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ج 3، ص 121 - 123؛ مؤسسه المعارف الاسلامية، معجم أحاديث الإمام المهدى، عليهالسلام، ج 5، ص 100 - 109.
51. الصدوق، همان، ص 18.
52. همان، ص 357، ح 54.
53. قمى، شيخ عباس، مفاتيحالجنان.